چو شد پادشا بر از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 1
1. چو شد پادشا بر جهان یزدگرد
سپاه پراگنده را کرد گرد
...
1. چو شد پادشا بر جهان یزدگرد
سپاه پراگنده را کرد گرد
...
1. چو هرمز برآمد به تخت پدر
به سر برنهاد آن کیی تاج زر
...
1. بیامد بتخت کیی برنشست
چنان چون بود شاه یزدانپرست
...
1. چو بنشست با سوگ ماهی بلاش
سرش پر ز گرد و رخش پرخراش
...