2 اثر از پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ابوالقاسم فردوسی / شاهنامه ابوالقاسم فردوسی / پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود در شاهنامه

پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 دل روشن من چو برگشت از اوی سوی تخت شاه جهان کرد روی

2 که این نامه را دست پیش آورم ز دفتر به گفتار خویش آورم

3 بپرسیدم از هر کسی بی‌شمار بترسیدم از گردش روزگار

4 مگر خود درنگم نباشد بسی بباید سپردن به دیگر کسی

1 بدین نامه چون دست کردم دراز یکی مهتری بود گردن‌فراز

2 جوان بود و از گوهر پهلوان خردمند و بیدار و روشن روان

3 خداوند رای و خداوند شرم سخن گفتن خوب و آوای نرم

4 مرا گفت کز من چه باید همی که جانت سخن برگراید همی

1 جهان آفرین تا جهان آفرید چون او مرزبانی نیامد پدید

2 چو خورشید بر چرخ بنمود تاج زمین شد به کردار تابنده عاج

3 چه گویم که خورشید تابان که بود کز او در جهان روشنایی فزود

4 ابوالقاسم آن شاه پیروز بخت نهاد از بر تاج خورشید تخت

1 سخن‌گوی دهقان چه گوید نخست که نام بزرگی به گیتی که جست

2 که بود آن که دیهیم بر سر نهاد ندارد کس آن روزگاران به یاد

3 مگر کز پدر یاد دارد پسر بگوید تو را یک به یک در به در

4 که نام بزرگی که آورد پیش که را بود از آن برتران پایه بیش

1 خجسته سیامک یکی پور داشت که نزد نیا جاه دستور داشت

2 گرانمایه را نام هوشنگ بود تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود

3 به نزد نیا یادگار پدر نیا پروریده مر او را به بر

4 نیایش به جای پسر داشتی جز او بر کسی چشم نگماشتی

1 جهاندار هوشنگ با رای و داد به جای نیا تاج بر سر نهاد

2 بگشت از برش چرخ سالی چهل پر از هوش مغز و پر از رای دل

3 چو بنشست بر جایگاه مهی چنین گفت بر تخت شاهنشهی

4 که بر هفت کشور منم پادشا جهاندار پیروز و فرمانروا

1 یکی روز شاه جهان سوی کوه گذر کرد با چند کس هم‌گروه

2 پدید آمد از دور چیزی دراز سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز

3 دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون ز دود دهانش جهان تیره‌گون

4 نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ

1 چو بشناخت آهنگری پیشه کرد از آهنگری ارّه و تیشه کرد

2 چو این کرده شد چارهٔ آب ساخت ز دریای‌ها رودها را بتاخت

3 به جوی و به رود آب‌ها راه کرد به فرخندگی رنج کوتاه کرد

4 چراگاه مردم بدان برفزود پراگند پس تخم و کشت و درود

1 پسر بد مر او را یکی هوشمند گرانمایه طهمورث دیو بند

2 بیامد به تخت پدر بر نشست به شاهی کمر بر میان بر ببست

3 همه موبدان را ز لشکر بخواند به خوبی چه مایه سخن‌ها براند

4 چنین گفت کامروز تخت و کلاه مرا زیبد این تاج و گنج و سپاه

آثار ابوالقاسم فردوسی

2 اثر از پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.