1 به بیماری اندر بمرد اردشیر همی بود بیکار تاج و سریر
2 همای آمد و تاج بر سر نهاد یکی راه و آیین دیگر نهاد
3 سپه را همه سربسر بار داد در گنج بگشاد و دینار داد
4 به رای و به داد از پدر برگذشت همی گیتی از دادش آباد گشت
1 چنان بد که روزی یکی تندباد برآمد غمی گشت زان رشنواد
2 یکی رعد و باران با برق و جوش زمین پر ز آب آسمان پرخروش
3 به هر سو ز باران همی تاختند به دشت اندرون خیمهها ساختند
4 غمی بود زان کار داراب نیز ز باران همی جست راه گریز
1 بگفت این و زان جایگه برگرفت ازان مرز تا روم لشکر گرفت
2 سپهبد طلایه به داراب داد طلایه سنان را به زهر آب داد
3 همانگه طلایه بیامد ز روم وزین سو نگهدار این مرز و بوم
4 زناگه دو لشکر بهم بازخورد برآمد همآنگاه گرد نبرد
1 چو بیگاه گازر بیامد ز رود بدو جفت او گفت هست این درود
2 که باز آمدی جامهها نیمنم بدین کارکرد از که یابی درم
3 دل گازر از درد پژمرده بود یکی کودک زیرکش مرده بود
4 زن گازر از درد کودک نوان خلیده رخان تیره گشته روان
1 به بیماری اندر بمرد اردشیر همی بود بیکار تاج و سریر
2 همای آمد و تاج بر سر نهاد یکی راه و آیین دیگر نهاد
3 سپه را همه سربسر بار داد در گنج بگشاد و دینار داد
4 به رای و به داد از پدر برگذشت همی گیتی از دادش آباد گشت
1 به گازر چنین گفت روزی که من همی این نهان دارم از انجمن
2 نجنبد همی بر تو بر مهر من نماند به چهر تو هم چهر من
3 شگفت آیدم چون پسر خوانیم به دکان بر خویش بنشانیم
4 بدو گفت گازر که اینت سخن دریغ آن شده رنجهای کهن
1 بگفت این و زان جایگه برگرفت ازان مرز تا روم لشکر گرفت
2 سپهبد طلایه به داراب داد طلایه سنان را به زهر آب داد
3 همانگه طلایه بیامد ز روم وزین سو نگهدار این مرز و بوم
4 زناگه دو لشکر بهم بازخورد برآمد همآنگاه گرد نبرد
1 وزان جایگه بازگشتند شاد پسندیده داراب با رشنواد
2 به منزل بران طاق ویران رسید که داراب را اندرو خفته دید
3 زن گازر و شوی و گوهر بهم شده هر دو از بیم خواری دژم
4 از آنکس کشان خواند از جای خویش به یزدان پناهید و رفتند پیش
1 ز درگاه پرده فروهشت شاه به یک هفته کس را ندادند راه
2 جهاندار زرین یکی تخت کرد دو کرسی ز پیروزه و لاژورد
3 یکی تاج پرگوهر شاهوار دو یاره یکی طوق گوهرنگار
4 همه جامهٔ خسروانی به زر درو بافته چند گونه گهر
1 ز درگاه پرده فروهشت شاه به یک هفته کس را ندادند راه
2 جهاندار زرین یکی تخت کرد دو کرسی ز پیروزه و لاژورد
3 یکی تاج پرگوهر شاهوار دو یاره یکی طوق گوهرنگار
4 همه جامهٔ خسروانی به زر درو بافته چند گونه گهر