داستان رستم و شغاد در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

10 اثر از داستان رستم و شغاد در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه ابوالقاسم فردوسی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید.

یکی پیر بد نامش از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 1

1. یکی پیر بد نامش آزاد سرو
که با احمد سهل بودی به مرو
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه 30 بیت

چنین گوید آن پیر از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 2

1. چنین گوید آن پیر دانش‌پژوه
هنرمند و گوینده و با شکوه
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

5 دقیقه زمان مطالعه 94 بیت

بداختر چو از شهر از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 3

1. بداختر چو از شهر کابل برفت
بدان دشت نخچیر شد شاه تفت
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

3 دقیقه زمان مطالعه 45 بیت

چو با خستگی چشمها از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 4

1. چو با خستگی چشمها برگشاد
بدید آن بداندیش روی شغاد
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

3 دقیقه زمان مطالعه 43 بیت

ازان نامداران از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 5

1. ازان نامداران سواری بجست
گهی شد پیاده گهی برنشست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

4 دقیقه زمان مطالعه 68 بیت

فرامرز چون سوک از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 6

1. فرامرز چون سوک رستم بداشت
سپه را همه سوی هامون گذاشت
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه 33 بیت

چنین گفت رودابه از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 7

1. چنین گفت رودابه روزی به زال
که از زاغ و سوک تهمتن بنال
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه 21 بیت

چو شد روزگار تهمتن از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 8

1. چو شد روزگار تهمتن به سر
به پیش آورم داستانی دگر
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه 23 بیت