1 ای شاه نجف هر دو جهان شاهی تو ره گمشدگان به سوی حق راهی تو
2 فایز نشناسدت و لیکن داند الله نهای ولی اللهی تو
1 ببر ای ساربان در قتلگاهم بده مژده حسین کم سپاهم
2 بگو عباس! بر پا کن علم را برآور آرزوهای دلم را
3 مگر ای ساربان این جا چه جایست؟ که آن خوشبوتر از جنت سرایست
4 نسیمش در مشام خوشتر آید که این جا بوی زلف اکبر آید
1 کوفیان گفتند«عباس آمد از بهر ستیز ما نداریم دست جنگ او مگر پای گریز
2 ای پیاده بر زمین افکن تو این تیر و کمان وای سوار عباس آمد جوشن و مغفر بریز
3 این غضنفر مر هژبر افکن که شبل حیدر است ز او بیندیشید کامد شیر با شمشیر تیز»
4 ... ...
1 ای نام تو آرایش هر مسجد و منبر وای ذکر تو زینت ده هر محفل و محضر
2 بی نام تو مسجد چه بود، طرح مهندس بی ذکر تو محفل چه بود، نقش مصور
3 آفاق پر از زمزمه نام تو باشد نام تو شفابخش همه عاجز مضطر
4 گر تیغ تو در کرب و بلا جلوه نمی کرد تا حشر بدی خلق جهان یکسره کافر
فایر با تظاهر، ریا، بیکارگی و تن پروری به شدت مخالف بوده و ریاکاران و تن پروران را سرزنش می کرده است. ,
گروهی از طلبه در «برد خون» که در زمان فایز دارالعلم کوچکی بوده فقط به درس خواندن و تن پروری و خورد و خواب می پرداخته اند و بدین بهانه از کار و کوشش سر باز می زده اند، این تنبلی و تن پروری و بی توجهی آنان به کار و کوشش نفرت و خشم فایز را که به زبان و صرف و نحو عربی هم تسلطی داشته نسبت به آنان برانگیخته و سبب می شود که این قطعه شعر ملمع را بسراید: ,
3 ایها الطلاب ناموا فی بیوت -واسکنوا فی دار کم کالعنکبوت
4 فاذکروا اشعار باقر دائما -لا تقولوا کان زید قائما