جان را هوای روی تو بر جای از فلکی شروانی قطعه 1
1. جان را هوای روی تو بر جای جان نشست
مهر توام درون دل مهربان نشست
...
1. جان را هوای روی تو بر جای جان نشست
مهر توام درون دل مهربان نشست
...
1. خیل خزان بتاختن بر سپه بهار زد
خسرو مهرگان علم بر سر کوهسار زد
...
1. گر نه به چشم مردمی سوی تو بنگرد فلک
خشم تو در دو چشم او مردمک استخوان کند
...
1. جز می صرف در جهان،چیست که از صروف او
رأی طرب قوی شود، رایت غم نگون بود
...
1. بودند بتان به پیش من خوار
واکنون خود را چه خوار بینم
...
1. ما راست جهات سته یک کام
ما راست بحار سبعه یک جو
...
1. تا اثر جهان بود باد جهان به نام تو
تا گهر فلک بود، باد فلک غلام تو
...
1. شاهی که بدو نازد شاهی به جهانداری
خواهند به نور از وی اجرام فلک یاری
...
1. شاها همه شاهان را شاهی به هنرمندی
بنیاد شهنشاهی محکم تو درافکندی
...
1. بادا همه ساله ذخرة الدین
آسوده ز فتنه زمانه
...