2 اثر از رباعیات در دیوان اشعار فلکی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر رباعیات در دیوان اشعار فلکی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

رباعیات در دیوان اشعار فلکی شروانی

1 آن رخ رخشان و زلف عنبر افشانش نگر و آن لب و دندان چون لؤلؤ و مرجانش نگر

2 کرد با من شرط و پیمان در وفا و دوستی ذره ننمود از آن شرط و پیمانش نگر

3 در میان جان من درد فراقش دیده ای بر دل بیچاره من داغ هجرانش نگر

4 دلبری کز دور دیداری ز ما دارد دریغ با خسان و ناکسان در بوسه احسانش نگر

1 رخ و زلف و لب و چشم و خط و خال تو ای دلبر ز من بردند لهو و هوش و صبر و عیش و خواب و خور

2 مرا هست از غم و تیمار و درد و داغ هجرانت به کف باد و به سر خاک و به چشم آب و به دل آذر

3 منم روز و شب و سال و مه از سودای عشق تو به دل گرم و به دم سرد و به لب خشک و به دیده تر

4 نگارا تا کی و تا کی ز هجرانت به جان و دل کشم خواری کنم زاری خورم انده برم کیفر

1 چون نقطه نور سپهر آید ز حوت اندر حمل پوشد چو جنت باغ را حالی و حلی و حلل

2 همچون ز نقض ار تنگ چین، گردد پر از سبزه زمین همچون بهشت از حور عین، گردد پر از لاله جبل

3 بلبل برآرد غلغلی، چون بشکفد از گل گلی وز رشگ گل هر صلصلی، با بلبل آید در جدل

4 گردد شخ پر شاخ و سنگ، از سبزه چون پشت پلنگ آهو کند سم سیم رنگ، از یاسمین بر کوه و تل

1 سپهر مجد و معالی محیط نقطه عالم جهان جود و عوالی چراغ دوده آدم

2 خدیو کشور پنجم یگانه گوهر انجم جم دوم کی اعظم خدایگان معظم

3 زحل محل و فلک عز، قدر مراد و قضا کین شمال فیض و صبا فر، مسیح نطق و ملک دم

4 عدو شکار چو رستم، جهانگشای چو آرش خردپرست چو دستان، هنرنمای چو نیرم

1 کجا شد آنکه مرا خان بدو بدی خوش و خرم که تا شد او دل و چشمم تباه شد ز تف و نم

2 ز هجر آن لب نوشین که بود همدم جانم دلم برید و ز چشمم بریده می نشود دم

3 دلم ز حسرت خالش چو خال اوست پر از خون قدم ز فرقت زلفش چو زلف اوست پر از خم

4 دلم نماند ز عشقش ولی بماند غم دل بدان دلی که ندارم به چند گونه خورم غم

1 دادگرا ملک را هم فلک و هم قوام تاجورا بخت را هم شرف و هم نظام

2 عاجز قهرش قضا چاکر قدرش قدر ساکن طبعش کرم شاکر جودش کرام

3 بسته ببندش سپهر اشهب زرین جناح کرده به داغش جهان ادهم سیمین ستام

4 خاک درش را ز عرض سجده گه شرق و غرب بارگهش ماه بار، شاه ره خاص و عام

1 ای رخ و قد تو را دل رهی و جان غلام قد تو سرو سهی روی تو ماه تمام

2 در فلک چشم من ماه تو گشته مقیم در چمن جان من سرو تو کرده مقام

3 درد توام در دلست زخم توام بر جگر داروی دردم کجا مرهم زخمم کدام

4 چند ز رویت به من ماه فرستد درود چند به بویت به من باد رساند پیام

1 کی کشم در چشم و کی بوسم به کام خاک درگاه شهنشاه انام

2 کی بود گوئی که بینم بر مراد شاه را دلشاد و گردم شاد کام

3 از قبول شاه کی باشد مرا سعی استظهار و حسن اهتمام

4 کار بختم را که رفت از قاعده رحمت خسرو کی آرد با نظام

1 سودا زده فراق یارم بازیچه دست روزگارم

2 ناچیده گلی ز گلبن وصل صد گونه نهاده هجر خارم

3 بی آنکه شراب وصل خوردم از شربت هجر در خمارم

4 اندیشه دل نمی گذارد یک لحظه مرا که دم برآرم

1 ای لطف تو یار با برحم در وصف تو هر گروه پی گم

2 از هیبت تو فلک سبک پای وز قوت تو زمین گران سم

3 آن را که به مهر گوئی اجلس ایام به کین نگویدش قم

4 فرمان تو رات قضا پیاپی رایات تو را قدر دمادم

آثار فلکی شروانی

2 اثر از رباعیات در دیوان اشعار فلکی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر رباعیات در دیوان اشعار فلکی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.