خراش سینه شد امروز عیش دینهٔ ما از بابافغانی غزل 47
1. خراش سینه شد امروز عیش دینهٔ ما
چه سنگ بود که آمد بر آبگینهٔ ما
1. خراش سینه شد امروز عیش دینهٔ ما
چه سنگ بود که آمد بر آبگینهٔ ما
1. نسوزیم که گل این چراغ می ماند
غبار می رود از پیش و داغ می ماند
1. هرگز نظر به کام نیالودهایم ما
فارغ نشین حسود که آسودهایم ما
1. به دور لاله چون ابر بهاران رو به صحرا کن
شراب ارغوانی نوش و عالم را تماشا کن
بابافغانی شیرازی یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 10 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای بابافغانی شیرازی معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
در منابع تاریخی آمده است: بابا فغانی شیرازی از آخرین شاعران سبک عراقی در سدهٔ نهم هجری بود که برخی او را از پیشگامان سبک هندی و به ویژه سبک وقوع در شعر فارسی میدانند. و در جوانی به هرات سفر کرد و به ملاقات جامی رسید. از طریق او با عرفان آشنا شد. پس از چندی به آذربایجان و سپس به خراسان و فسا رفت و در آخر در طوس ساکن شد. در سال آخر عمر از میگساری توبه کرد و در مشهد ساکن شد.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار بابافغانی شیرازی را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.