شکر و سپاس موجودی را که اعیان اشیاء را به ظهور نور خویش بنواخت، که «اللّٰه نور السموات والارض» و علم عشق در کشور عاشقی برافروخت و به معشوقی درتاخت، که «یحبهم و یحبونه» و نقش و اثر غیر از بسیط مملکت هستی بپرداخت که «لااله معاللّٰه». ,
و صلوات غیرمتناهی بر حضرت افضلالرسل و اکملالکمل، محمدالمصطفی - صلیاللّٰه علیه وسلم- و اصحاب و خلفاء او باد. ,
اما بعد: این کلماتی چند است، از مصطلحات و نبذهای از مشهورات که در میان طایفۀ متصوفه- ایدهم اللّٰه بتوفیقه- در نثر و نظم وارد و واقع است و در این رساله آن بر سه مطلب بنا افتاد. ,
میل: رجوع را گویند به اصل خود، بیشعور و آگاهی از اصل و مقصد، همچون رجوع طبیعی، چون جمادات به طبایع اربعه، که بیاختیار مایل اصلند، و همچون رجوع عناصر به اصل خود، بیاختیاری. ,
آرزو: میل است به اصل خود، با اندک آگاهی و علم به بعضی از اصل و مقصد. ,
مهر: میل به اصل خود است با وجود علم و آگاهی از یافت لذت دریافت مقصد. ,
محبت: دوستی را گویند، بیسبب و علاقه و بیحرکتی، با حق سبحانه و تعالی. ,
مجلس: آیات و اوقات حضور را گویند، با حقتعالی. ,
عشرت: لذت انس است، با حقتعالی و شعور و آگاهی از لذت. ,
طرب: انس است با حقتعالی و سرور دل در آن. ,
عیش: دوام حضور است و فراغت آن به تمامی. ,
وصال: مقام وحدت را گویند، معاللّٰه، در سرا و ضرا. ,
کنار: دریافت اسرار و دوام مراقبت را گویند. ,
بوس: استعداد قبول کیفیت کلام را گویند، علمی و عملی، صوری و معنوی. ,
فراق: غیبت را گویند، از مقام وحدت. ,