آثار عراقی

صفحه 4 از 4
4 اثر از لمعات عراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر لمعات عراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عراقی / لمعات عراقی

لمعات عراقی

1 شاد کن جان من، که غمگین است رحم کن بر دلم، که مسکین است

2 روز اول که دیدمش گفتم: آنکه روزم سیه کند این است

3 روی بنمای، تا نظاره کنم کارزوی من از جهان این است

4 دل بیچاره را به وصل دمی شادمان کن، که بی‌تو غمگین است

1 مشو، مشو، ز من خسته‌دل جدا ای دوست مکن، مکن، به کف اندُهم رها ای دوست

2 برس، که بی‌تو مرا جان به لب رسید، برس بیا که بر تو فشانم روان، بیا ای دوست

3 بیا، که بی‌تو مرا برگ زندگانی نیست بیا، که بی‌تو ندارم سر بقا ای دوست

4 اگر کسی به جهان در، کسی دگر دارد من غریب ندارم مگر تو را ای دوست

1 کی ببینم چهرهٔ زیبای دوست؟ کی ببویم لعل شکرخای دوست؟

2 کی درآویزم به دام زلف یار؟ کی نهم یک لحظه سر بر پای دوست؟

3 کی برافشانم به روی دوست جان؟ کی بگیرم زلف مشک‌آسای دوست؟

4 این چنین پیدا، ز ما پنهان چراست؟ طلعت خوب جهان پیمای دوست

1 یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست

2 در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست

3 من رفته از میانه و او در کنار من با آن نگار عیش بدینسانم آرزوست

4 جانا، ز آرزوی تو جانم به لب رسید بنمای رخ، که قوت دل و جانم آرزوست

1 جز دیدن روی تو مرا رای دگر نیست جز وصل توام هیچ تمنای دگر نیست

2 این چشم جهان بین مرا در همه عالم جز بر سر کوی تو تماشای دگر نیست

3 وین جان من سوخته را جز سر زلفت اندر همه گیتی سر سودای دگر نیست

4 یک لحظه غمت از دل من می‌نشود دور گویی که غمت را جز ازین رای دگر نیست

1 هر دلی کو به عشق مایل نیست حجرهٔ دیو خوان، که آن دل نیست

2 زاغ گو، بی‌خبر بمیر از عشق که ز گل عندلیب غافل نیست

3 دل بی‌عشق چشم بی‌نور است خود بدین حاجت دلایل نیست

4 بیدلان را جز آستانهٔ عشق در ره کوی دوست منزل نیست

1 ساقی، ار جام می، دمادم نیست جان فدای تو، دردیی کم نیست

2 من که در میکده کم از خاکم جرعه‌ای هم مرا مسلم نیست

3 جرعه‌ای ده، مرا ز غم برهان که دلم بی‌شراب خرم نیست

4 از خودی خودم خلاصی ده کز خودم زخم هست مرهم نیست

1 عشق سیمرغ است، کورا دام نیست در دو عالم زو نشان و نام نیست

2 پی به کوی او همانا کس نبرد کاندر آن صحرا نشان گام نیست

3 در بهشت وصل جان‌افزای او جز لب او کس رحیق آشام نیست

4 جمله عالم جرعه چین جام اوست گرچه عالم خود برون از جام نیست

1 دل، که دایم عشق می‌ورزید رفت گفتمش: جانا مرو، نشنید رفت

2 هر کجا بوی دلارامی شنید یا رخ خوب نگاری دید رفت

3 هرکجا شکرلبی دشنام داد یا نگاری زیر لب خندید رفت

4 در سر زلف بتان شد عاقبت در کنار مهوشی غلتید رفت

1 آه، به یک‌بارگی یار کم ما گرفت! چون دل ما تنگ دید خانه دگر جا گرفت

2 بر دل ما گه گهی، داشت خیالی گذر نیز خیالش کنون ترک دل ما گرفت

3 دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل غم چه کند در دلی کان همه سودا گرفت؟

4 دیدهٔ گریان مگر بر جگر آبی زند؟ کاتش سودای او در دل شیدا گرفت

آثار عراقی

4 اثر از لمعات عراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر لمعات عراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.