1 ای زده خیمهٔ حدوث و قدم در سراپردهٔ وجود و عدم
2 جز تو کس واقف وجود تو نیست هم تویی راز خویش را محرم
3 از تو غایب نبودهام یک روز وز تو خالی نبودهام یک دم
4 آن گروهی که از تو باخبرند بر دو عالم کشیدهاند رقم
1 طاب روحالنسیم بالاسحار این دورالندیم بالانوار
2 در خماریم، کو لب ساقی؟ نیم مستیم کو کرشمهٔ یار؟
3 طرهای کو؟ که دل درو بندیم چهرهای کو؟ که جان کنیم نثار
4 خیز، کز لعل یار نوشین لب به کف آریم جان نوش گوار
1 در جام جهاننمای اول شد نقش همه جهان مشکل
2 جام از می عشق برتر آمد گشت این همه نقشها ممثل
3 هر ذره ازین نقوش و اشکال بنمود همه جهان مفصل
4 یک جرعه و صدهزار ساغر یک قطره و صد هزاز منهل
1 در میکده با حریف قلاش بنشین و شراب نوش و خوش باش
2 از خط خوش نگار بر خوان سر دو جهان، ولی مکن فاش
3 بر نقش و نگار فتنه گشتم زان رو که نمیرسم به نقاش
4 تا با خودم، از خودم خبر نیست با خود نفسی نبودمی کاش