نسیم صبح جانم تازه از ابن یمین فریومدی مثنوی 1
1. نسیم صبح جانم تازه کردی
رسیدی لطف بی اندازه کردی
...
1. نسیم صبح جانم تازه کردی
رسیدی لطف بی اندازه کردی
...
1. فلک با ما سر یاری ندارد
بجز میل دلا زاری ندارد
...
1. وز آنجا سوی اطفالم گذر کن
عزیزانرا ز حال من خبرکن
...
1. شنیدم که کسری یکی فرش داشت
بر آن فرش هر گونه پندی نگاشت
...
1. شنیدم ز گفتار کار آگهان
بزرگان گیتی کهان و مهان
...
1. پیش از آندم که بود کون و مکان
بود آن گنج گرانمایه نهان
...
1. بنام خدائی که هستی ازوست
ز بر دستی و زیر دستی ازوست
...
1. شرط و آداب خدمت سلطان
بر شمارم مگر رسی تو بدان
...
1. یا الهی مرا زمن بستان
تا نباشم حجاب چهره جان
...
1. طلب تا محرم اسرار کردی
بآن مطلوب یار غار کردی
...