2 اثر از مثنویات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.

مثنویات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی

1 بنام خدائی که هستی ازوست ز بر دستی و زیر دستی ازوست

2 فروزنده شمع کیوان وهور رساننده روزی مار و مور

3 نگارنده چهره ماه و مهر برارنده سقف گردان سپهر

4 وز آن پس درودی که جان پرورد بکردار دانش روان پرورد

1 پیش از آندم که بود کون و مکان بود آن گنج گرانمایه نهان

2 خود بخود بود پس پرده غیب فی التجلی بجمال لاریب

3 همه او بود جز او هیچ نبود لم یکن قط هبوط و صعود

4 در کشیده ز همه دامن ناز فارغست او ز دل اهل نیاز

1 شنیدم ز گفتار کار آگهان بزرگان گیتی کهان و مهان

2 که پیغمبر پاک و الا نسب محمد سر سروران عرب

3 چنین گفت روزی باصحاب خود بخاصان درگاه و احباب خود

4 که چون روز محشر در آید همی خلایق سوی محشر آید همی

1 شرط و آداب خدمت سلطان بر شمارم مگر رسی تو بدان

2 کارش آراستن بصدق و صفا بر پی او شدن بچشم رضا

3 آنکه از خود برد خداوندش تا توانی بخود مپیوندش

4 بی نصیحت مباش دمسازش با کس اندر میان منه رازش

1 وز آنجا سوی اطفالم گذر کن عزیزانرا ز حال من خبرکن

2 محمد را بپرس از من فراوان حسن را هم ببر در گیر چون جان

3 بگو با هر دو نور دیده من که هستند از عزیزی روح در تن

4 که روزی بی شما سالیست ما را چو خال دلبران حالیست ما را

1 طلب تا محرم اسرار کردی بآن مطلوب یار غار کردی

2 طلب کن تا خبر از دوست یابی وجود دوست را بی پوست یابی

3 طلب کن تا خبر از گنج یابی تو کی این گنج را بی رنج یابی

4 طلب چون رخت هستی میرهاند طلب کس را بمنزل میرساند

1 فلک با ما سر یاری ندارد بجز میل دلا زاری ندارد

2 ز پهلوی من این گردون بیمهر جز آهنگ جگر خواری ندارد

3 چه بیدادست یا رب چرخ گردان که کاری جز ستمکاری ندارد

4 دلم از وی چو زلف و چشم خوبان بجز تشویش و بیماری ندارد

1 یا الهی مرا زمن بستان تا نباشم حجاب چهره جان

2 هستیم را بخود حجاب مکن پرتو خود بخود نقاب مکن

3 منما نیست را بصورت هست مبر از یاد ما عهود الست

4 در ازل چون حجاب تو دیدیم سخنی از لب تو بشنیدیم

1 شنیدم که کسری یکی فرش داشت بر آن فرش هر گونه پندی نگاشت

2 نخست آنکه دنیا نجوید کسی که داند بدو در نماند بسی

3 دوم آنکه سودی ندارد حذر زکاریکه رفتست اندر قدر

4 سوم آنک دانای خالق شناس ز مخلوق بر سر نگیرد سپاس

1 نسیم صبح جانم تازه کردی رسیدی لطف بی اندازه کردی

2 رسانیدی پیام از دلستانم از آن درد دل و درمان جانم

3 از اینجا نیز یک شبگیر در ده وزان منت بسی بر جان من نه

4 اگر چه سخت سست و ناتوانی مکن در ره توانی تا توانی

آثار ابن یمین فریومدی

2 اثر از مثنویات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.