1 بس که شوخ است و فریبنده و رعنا نرگس گوییا چشم تو دارد نظری با نرگس
2 تا گل عارض خوش رنگ تو بیند شب و روز هیچ بر هم ننهد دیدهٔ بینا نرگس
3 با سرافرازی قد تو به نظارهٔ سرو شرم دارد که کند دیده به بالا نرگس
4 چشم مخمور تو در چشمه ی چشمم چه خوش است خوش بود خرم و خوش بر لب دریا نرگس
1 چو گشت در تتق چنبری نهان گوهر بریخت کوکب دُرّی بر آسمان گوهر
2 نثار انجم رخشنده بر مجرّه ببین چو جوهری که در آرد به ریسمان گوهر
3 چو لعبتی که کنندش نثار در دامن ستاره ریخته در ذیل کهکشان گوهر
4 برین طبقچه پیروزه بین ز دُرّ عدن درون خوان زمرّد ز اختران گوهر