از عشق مهی چو برلب آمد جانم از نجمالدین رازی رباعی 56
              1. از عشق مهی چو برلب آمد جانم 
              گفتم بکنی به وصل خود درمانم 
            
    
              1. از عشق مهی چو برلب آمد جانم 
              گفتم بکنی به وصل خود درمانم 
            
              1. این مرتبهٔارب چه حد مشتاقی است 
              کامروز هم او حریف و هم او ساقی است 
            
              1. عشاق که آفتاب عالمتابند 
              در دیده کشند خاک من گر یابند 
            
              1. ما مست ز بادهٔ الستیم هنوز 
              وز عهده الست باز مستیم هنوز 
            
نجمالدین رازی یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 7 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای نجمالدین رازی معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
در منابع تاریخی آمده است: نجمالدین رازی با نام کاملترِ ابوبکرْ عبدالله بن محمد بن شاهوار بن انوشیروان الرازی (زادهٔ ۵۷۳ هجری قمری، کشته شده در جنگ با مغولان در ۶۵۴ هجری قمری)، همچنین مشهور به نجمالدین دایه یا نجم رازی، از چهرههای تأثیرگذار و مطرح در تاریخ تصوف در ایران و جهان اسلام است.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار نجمالدین رازی را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.