یقین دانم درین عالم که لا معبود الا ھُو از سلطان باهو غزل 50
1. یقین دانم درین عالم که لا معبود الا ھُو
ولا موجود فی الکونین لا مقصود الا ھُو
1. یقین دانم درین عالم که لا معبود الا ھُو
ولا موجود فی الکونین لا مقصود الا ھُو
1. وه چه نیکو روی جانان دلپذیر
کس ندیدم مثل آن بدر منیر
1. خود پرستی چون ندانی بی خبر
رو ردای خویش را بر خود نگر
1. آشفته دل خویش درین دار فنائیم
بنمائی رخ خویش که مشتاق لقائیم
سلطان باهو یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 11 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای سلطان باهو معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
در منابع تاریخی آمده است: سلطان باهو (۱۰۳۹ - ۱۱۰۲ ه ق) از عارفان صوفی مسلک هند در سدهٔ دوازدهم متعلق به طریقهٔ سروریهٔ قادریه بود.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار سلطان باهو را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.