1 بیایید ای کبوترهای دلخواه سحر گاهان که این مرغ طلایی
2 بپرید از فراز بام و ناگاه ببینمتان به قصد خودنمایی
3 بدن کافورگون پاها چو شنگرف فشاند پر ز روی برج خاور
4 به گرد من فرود آیید چون برف کشیده سر ز پشت شیشهٔ در
1 از بر این کرهٔ پست حقیر زیر این قبهٔ مینای بلند
2 نیست خرسند کس از خرد و کبیر من چرا بیهده باشم خرسند
3 شدهام در همه اشیا باریک رفته تا سرحد اسرار وجود
4 چیست هستی؟ افقی بس تاریک وندر آن نقطهٔ شکی مشهود
1 سیصد و شصت و پنج و ربعی روز مدت سال بود و هست مدام
2 ماه سی روز بود و پنج دگر بد به پایان سال، پنجی نام
3 گشت پنجی فزوده آخر سال طبق آداب و سنت دیرین
4 بعد از آن پنج جشن «اندرگاه» بین اسفند و ماه فروردین
1 برشو ای رایت روز از در شرق بشکف ای غنچهٔ صبح از بر کوه
2 دهر را تاج زر آویز به فرق کامدم زین شب مظلم بهستوه
3 * *
4 ای شب موحش انده گستر اندک احسان و فراوان ستمی
1 شاه انوشیروان به موسم دی رفت بیرون ز شهر بهر شکار
2 در سر راه دید مزرعهای که در آن بود مردم بسیار
3 * *
4 اندر آن دشت پیرمردی دید که گذشته است عمر او ز نود
1 بیایید ای کبوترهای دلخواه سحر گاهان که این مرغ طلایی
2 بپرید از فراز بام و ناگاه ببینمتان به قصد خودنمایی
3 بدن کافورگون پاها چو شنگرف فشاند پر ز روی برج خاور
4 به گرد من فرود آیید چون برف کشیده سر ز پشت شیشهٔ در
1 در دهر بزرگ یادگاری کردم ز برای خویش بنیاد
2 بنیاد بنای پایداری بییاری دست من شد ایجاد
3 * *
4 خار و خس روزگار ناساز سد کردن راه او نیارد