1 پادشها قصهٔ پاکان شنو! شمهای از حال نیاکان شنو
2 جمله نیاکان تو ایرانیاند جز پسر بهمن و دارا نیند
3 از عقب دولت سامانیان آن شرف گوهر ساسانیان
4 سال هزار است کز ایران زمین پادشهی برننشسته به زین
1 شاه جهان، پهلوی نامدار ای ز سلاطین کیان یادگار
2 خنجر بران تو روز هنر هست کلید در فتح و ظفر
3 تیغ کجت چون زپی نظم خاست هر کجیئی بود بدو گشت راست
4 توپ تو بر خصم ز دوزخ دریست قبر برایش درک دیگری است
1 پهلویا! یاد ز میراث کن مدرسهٔ پهلوی احداث کن
2 پهلوی آموخته اهل فرنگ خوانده خط پهلوی از نقش سنگ
3 سغدی و میخی و اوستا همه کرده ز بر مردم دانا همه
4 لیک در ایران کسی آگاه نی جانب خواندن همه را راه نی
1 بهبه از این عهد دلافروز نو عصر نو و شاه نو و روز نو
2 پادشها! از پس ده قرن سال قرن تو را داده شرف، ذوالجلال
3 تاج کیان تا به تو خسرو رسید چهرهٔ این ملک چوگل بشکفید
4 از خود ایران ملکی تازه خاست تازه گر از وی شود ایران، رواست