1 ای مرکز دایرهٔ امکان وی زبدهٔ عالم کون و مکان
2 تو شاه جواهر ناسوتی خورشید مظاهر لاهوتی
3 تا کی ز علایق جسمانی در چاه طبیعت تن مانی؟
4 تا چند، به تربیت بدنی قانع به خزف ز در عدنی؟
1 زین رنج عظیم، خلاصی جو دستی به دعا بردار و بگو
2 یارب، یارب، به کریمی تو به صفات کمال رحیمی تو
3 یارب، به نبی و وصی و بتول یارب، به تقرب سبطین رسول
4 یارب، به عبادت زین عباد به زهادت باقر علم و رشاد
1 ای باد صبا، به پیام کسی چو به شهر خطاکاران برسی
2 بگذر ز محلهٔ مهجوران وز نفس و هوی ز خدا دوران
3 وانگاه بگو به بهائی زار کای نامه سیاه و خطا کردار
4 کای عمر تباه گنه پیشه! تا چند زنی تو به پا تیشه؟
1 ای کرده به علم مجازی خوی نشنیده ز علم حقیقی بوی
2 سرگرم به حکمت یونانی دلسرد ز حکمت ایمانی
3 در علم رسوم گرو مانده نشکسته ز پای خود این کنده
4 بر علم رسوم چو دل بستی بر اوجت اگر ببرد، پستی
1 ای مانده ز مقصد اصلی دور! آکنده دماغ، ز باد غرور!
2 از علم رسوم چه میجویی؟ اندر طلبش، تا کی پویی؟
3 تا چند زنی ز ریاضی لاف؟ تا کی بافی هزار گزاف؟
4 ز دوائر عشر و دقایق وی هرگز نبری، به حقایق پی
1 عشاق جمالک احترقوا فی بحر صفاتک قد غرقوا
2 فی باب نوالک قد وقفوا و بغیر جمالک ما عرفوا
3 نیران الفرقه تحرقهم أمواج الادمع تغرقهم
4 گر پای نهند به جای سر در راه طلب، ز یشان بگذر
1 ای داده خلاصهٔ عمر به باد وی گشته به لهو و لعب، دلشاد
2 ای مست ز جام هوا و هوس دیگر ز شراب معاصی بس
3 تا چند روی به ره عاطل یک بار بخوان زهق الباطل
4 زین بیش خطیئه پناه مباش مرغابی بحر گناه مباش