شیخ بهایی

صفحه 1 از 1
1 اثر از دفتر پنجم - قسمت اول در کشکول شیخ بهایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر پنجم - قسمت اول در کشکول شیخ بهایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / شیخ بهایی / کشکول شیخ بهایی / دفتر پنجم - قسمت اول در کشکول

دفتر پنجم - قسمت اول در کشکول شیخ بهایی

بسم الله الرحمن الرحیم ,

سرور پیامبران و شریف ترین پیشینیان و مردمان بازپسین که درود خداوند بر او و تبار وی باد، فرمود، آن گاه که دل مومن از خوف خداوندی به لرزه درآید، چونان که برگ از درخت فرو ریزد، گناهان وی نیز ریخته آید. ,

نیز از پیامبر(ص) روایت است که: تا زمانی که مومن بلا را نعمت و آسایش را محنت نداند، مومن محسوب نیاید، چه بلای دنیا نعمت آخرت و آسایش دنیا محنت آخرت است. ,

نیز از اوست که برترین درودها و کامل ترین تحیت ها براو باد، زمان که مصیبتی بر جسم یا مال یا اولاد یکی از بندگانم فرو فرستم. ,

1 چنین دارم از پیر داننده یاد که شوریده ای رو به صحرا نهاد

2 پدر در فراقش نخورد و نخفت پسر را ملامت بکردند، گفت:

3 از آن گه که یارم کس خویش خواند دگر با کسم آشنائی نماند

4 به حقش که تا حق جمالم نمود دگر هر چه دیدم خیالم نمود

1 اگر در جهان، از جهان رسته ای است در از خلق بر خویشتن بسته ای است

2 کسی از دست جور زبان ها نرست اگر خودنمای است و گر حق پرست

3 اگر بر شوی چون ملک باسمان بدامن در آویزدت بد گمان

4 بکوشش توان دجله را پیش بست نشاید زبان به اندیش بست

دانش بدون دسته دانش آشکارا و دانش پنهان بخش می گردد. دانش آشکارا همان دانشی است که نزد علم آموزان مدارس و مجالس متداول است و کتبش مشهور. ,

دانش پنهان اما از غیر اهلش پوشیده و مستور است. وحکیمان همچنان در پنهان نگاه داشتن آن کوشند و آن را به رمز نویسند و در آن کتابتی به کار برند جز آن گونه که مرسوم و معهود است. ,

این دانش خود به پنج قسم منقسم است، کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا، ریمیا و یکی از حکیمان سترگ در این هر پنج کتابی نگاشته است به نام «کله سر» که هر حرف این اسم نشانه ی یکی از آن علوم است. و نیز در این نامگذاری به وجوده پنهان نگهداشتن آن علوم نیز اشاره دارد. ,

مولف گوید: من به سال هفتصد و پنجاه و سه در هرات این کتاب را دیده ام، از نیکوترین تألیفات در این زمین هاست. نیز کتاب «سرالمکتوم » امام رازی این دانش ها را جز کیمیا و ریمیا در خود دارد، و از کتابهای ارزنده در این معنی است. ,

عارفی گفت: برای روزی که جز به حق قضاوت نشود، به حق عمل کن. ,

بنی امیه گاه ولایت پاره ای از سرزمین های بزرگ را به اعرابئی همی دادند که وی را نه خردی بود نه دانشی. اوایل حکومت بنی عباس نیز چنین بود. ,

یکی از بندگان سعید بن عاص بیمار شد و کسی را نداشت که خدمتش کند. از این معنی دلتنگ شد و کس به نزد سعید بن عاص فرستاد. ,

زمانی که آمد، وی را گفت: مرا وارثی جز تو نیست. زیر بستر من سی هزار درهم دفن گشته است، زمانی که از دست شدم، دویست درهم آن مرا خرج کن و باقی را خود بردار. ,

حجاج یحیی بن سعید را گفت: تو سخت شبیه ابلیسی. گفت: امیر چرا ناخوش دارد که سرور آدمیان، به سرور جنیان شبیه شود. حجاج را جواب وی خوش آمد. ,

اعرابئی فرزند را دشنام بداد که، ای کنیزک زاده. فرزند جواب داد، مادرم از تو معذورتر است چه جز به آزاده ای رضایت نداد. ,

اعرابئی معاویه را چنین تسلیت بگفت: خداوند فانی را بر تو مبارک کند و باقی ترا مأجور دارد. معاویه پنداشت غلط گفته است. اما اعرابی افزود: آنچه در دست شماست، پایان پذیرد و آنچه نزد خداوند است، باقی ماند. ,

سقراط حکیم، حفره ای به نزدیکی نهری را مقیم بود. و زمانی که می خواست آب بنوشد، با دو دستش آب همی خورد. یکی از شاگردان وی، او را کوزه ای بخشید که مدتی با آن همی نوشید. ,

1 باز می گیرند چون استارها نور از آن خورشید این دیوارها

2 شیشه های رنگ رنگ آن نور را مینماید این چنین رنگی به ما

3 چون نماند شیشه های رنگ رنگ نور بی رنگت کند آن گاه دنگ

4 خوی کن بی شیشه دیدن نور را تا چو شیشه بشکند نبود عمی

از کتاب المعیشه، از امام صادق جعفر بن محمد (ع)، زهد بدنیا، تباه ساختن مال وتحریم حلال نیست. بل زهد آن است که بدانچه در دست تو است بیش از آنچه نزد خداوند است، تکیه مکنی. ,

ویرا پرسیدند: سبب چه بود که یاران عیسی(ع) بر آب گام می زدند و یاران محمد(ص) چنین نبودند؟ فرمود: یاران عیسی از طلب روزی دست در داشته بودند اما اینان سرگرم تحصیل روزی بودند. ,

زنی به نزد بزرگمهر آمد و از او چیزی پرسید: بزرگمهر گفت: پاسخ سؤالت را اکنون آماده ندارم. زن گفت: از پادشاه مالی چشمگیر همی گیری و پاسخ سؤال من ندانی؟ ,

بزرگمهر گفت: ای فلان، پادشاه بر مبنای آنچه دانم بمن مال دهد. چه اگر بر مبنای آنچه ندانم بمن مال دهد، تمامی گنجینه اش کفایتم نکند. ,

1 دست در حلقه ی آن زلف دو تا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد

2 غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد

3 من چه گویم که ترا نازکی طبع لطیف تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد

4 باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد سایه پرور من از که کمتر است؟

شیخ بهایی

1 اثر از دفتر پنجم - قسمت اول در کشکول شیخ بهایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر پنجم - قسمت اول در کشکول شیخ بهایی شعر مورد نظر پیدا کنید.