بسم الله الرحمن الرحیم از شیخ بهایی کشکول 1
1. بسم الله الرحمن الرحیم
چنین دارم از پیر داننده یاد از شیخ بهایی کشکول 2
1. چنین دارم از پیر داننده یاد
که شوریده ای رو به صحرا نهاد
اگر در جهان، از جهان رسته از شیخ بهایی کشکول 3
1. اگر در جهان، از جهان رسته ای است
در از خلق بر خویشتن بسته ای است
دانش بدون دسته دانش آشکارا از شیخ بهایی کشکول 4
1. دانش بدون دسته دانش آشکارا و دانش پنهان بخش می گردد. دانش آشکارا همان دانشی است که نزد علم آموزان مدارس و مجالس متداول است و کتبش مشهور.
عارفی گفت: برای روزی که جز از شیخ بهایی کشکول 5
1. عارفی گفت: برای روزی که جز به حق قضاوت نشود، به حق عمل کن.
حجاج یحیی بن سعید را گفت: از شیخ بهایی کشکول 6
1. حجاج یحیی بن سعید را گفت: تو سخت شبیه ابلیسی. گفت: امیر چرا ناخوش دارد که سرور آدمیان، به سرور جنیان شبیه شود. حجاج را جواب وی خوش آمد.
باز می گیرند چون استارها از شیخ بهایی کشکول 7
1. باز می گیرند چون استارها
نور از آن خورشید این دیوارها
از کتاب المعیشه، از امام از شیخ بهایی کشکول 8
1. از کتاب المعیشه، از امام صادق جعفر بن محمد (ع)، زهد بدنیا، تباه ساختن مال وتحریم حلال نیست. بل زهد آن است که بدانچه در دست تو است بیش از آنچه نزد خداوند است، تکیه مکنی.
دست در حلقه ی آن زلف دو تا نتوان از شیخ بهایی کشکول 9
1. دست در حلقه ی آن زلف دو تا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد