شیخ بهایی

صفحه 1 از 1
1 اثر از دفتر دوم در کشکول شیخ بهایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر دوم در کشکول شیخ بهایی شعر مورد نظر پیدا کنید.

دفتر دوم در کشکول شیخ بهایی

شود که گویند گرد شده ی قرآن را نشاید که تصنیف خواند زیرا که ظاهر آن است که تصنیف بایستی تمام سخن منصف بود. ,

پاسخ آن است که بدان دلیل که گفتی، گرد شده ی قرآن را نتوانیم تصنیف گفت، گردآوری حدیث را نیز نتوان تصنیف خواند. در حالی که بکار بردن واژه ی تصنیف برای گردآوری حدیث، شایع است. ,

. . . بدانید که امروز همان روز است که خداوندش گرامی و بزرگ داشته و آن را در کتاب عزیز بخوبی بیان فرموده است آنجا که فرمود جل شانه: «الیوم اکملت لکم دینکم و انعمت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» امروز روز به کمال رسیدن دین، اتمام نعمت بر جهانیان، آشکار گشتن حق و یقین، خوار ساختن مخالفان و دورویان است، امروز، روز غدیر، روز اظهار چیزی است که در دل دارم، روز برداشتن پرده ها و روز آشکاری اسرار است. ,

امروز روز هدایت بندگان، روز اقرار حسودان، روز سرور اوصیا، روز فرشتگان آسمانی روز خبر بزرگ، روز راه راست است. امروز روز کشف و بیان و روز حجت و برهان و روز نص جلی است. ,

از سخنان افلاطون: آن کس که هنگام خشنودی از تو، ترا به آن زیبائی که در تو نیست مدح گوید، هنگام خشم برتو، ترا به قبیحی که در تو نیست، نکوهش خواهد کرد. ,

بطلمیوس گفت: خردمند از این که اندیشه اش در غیر اطاعت خداوند طول کشد بایستی شرمسار بود. نیز هم او گفته است: خداوند، هنگام وسعت زندگی بر بنده نعمت بخشش دارد، و هنگام سختی نعمت آزمودن و ثواب. ,

در کتاب کافی بروش حسن از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: محبوب ترین کارهای بنده نزد خداوند، کاری است که بنده با همه خردی در آن مداومت کند. ,

در باب روضه ی کتاب کافی بشیوه ی صحیح از محمد بن مسلم نقل است که گفت: ابو جعفر (ع) مرا گفت: همه چیز آب بودی و عرش پروردگار نیز بر آن بودی. ,

هستی با همه ی اجزایش سخن همی گوید «وان من شی ء الا یسبح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم » ,

اما سخن برخی بگوش می آید، فهمیده نیز شود. همچنان گفتگوی دو تن که بزبان واحد با یکدیگر سخن گویند و صدای یکدیگر بشنوند. ,

اما سخن برخی بگوش آید اما بفهم در نیاید. همچنان گفتگوی دو تن که بدو زبان با یکدیگر سخن گویند. یا همچون صدای حیوانات که بگوش ما رسد یا صدای ما که بگوش ایشان. ,

و سخن برخی دیگر نه شنیده شود نه بفهم آید. اما این معنی درباره ی محجوبان است وگرنه دیگران کلام هر چیز بشنوند. ,

مرا در عشق تو نکوهش کردند و ندانستند که شوق موجب سعادت من است. ,

چرا که اگرش حاصل وصل بود، عین آرزو است. و اگر هجر بود که بشهادت انجامد. ,

نیمی از عمر خویش صرف مدح شما کردم و پنداشتم شایسته ی آنید. و دوباره باقی عمر صرف هجوتان ساختم، بدین ترتیب تمامی عمر من تباه کار شما شد. ,

4 لبت به خنده مرا می کشد چه بدبختم که داده خوی اجل بخت من مسیحا را

حکایت کرده اند که تهیدستی بنزد خیاطی آمد تا شکاف جامه اش بر دوزد. مسکین جامه بداد و منتظر ماند که کار بپایان رسد. ,

خیاط هنگامی که جامه بدوخت آن را پیچید و مدتی بر آن بنشست. شاگردش ویرا گفت: جامه اش نمیدهی؟ گفت: ساکت باش، شاید فراموشش کند و رود. ,

مردی هشام بن عبدالملک را مدح گفت: هشام گفتش: ای فلان، مگر ندانی که مدح کسان پیش رویشان نهی شده است؟ ,

گفت: من ترا مدح نگفته ام بل نعمت های خداوند را بر تو شمردم تا بر آن ها دوباره شکرگزاری. هشام گفت: این سخن از مدحت نیکوتر بود. و وی را صله بداد و گرامی داشت. ,

گفته اند که کسی نزد دشمنی نصرانی شد و او را گفت: خدا عمرت را دراز کناد. چشمت را استقرار دهاد و روز من قبل از تو نهاد. بخدا سوگند آنچه ترا شاد همی کند. ,

مرد، در پاسخ دعاهای او بوی احسان کرد و فرمان داد صله اش دهند. و از لحن سخن وی ندانست که وی بدان گونه نفرینش کرده است. ,

چرا که آن مرد «خدا عمرت را دراز کناد» را از آن رو گفته بود که با طول زندگانی وی جزیه ی بیشتری به مسلمانان بدهد. و منظورش از «چشمت را استقرار دهاد» آن بود که چشم وی از حرکت بماند و کور شود. ,

و غرضش از «روز من قبل از تو نهاد» آن بود که روز ورود من به فردوس پیش از تو به جهنم باشد. نیز غرضش از این که آنچه ترا شاد می کرد، وی را نیز مسرور می داشت. ,

شیخ نوری در کتاب اذکار گوید: پیشینیان را در زمان مورد نیاز ختم قرآن، عادت گونه گون بود. پاره ای در ده شبش ختم همی کردند. پاره ای هر سه شب یک بار. ,

جمعی هر شبانه روزی یک بار و عده ای بهر شب و روز دو ختم داشته اند. پاره ای نیز به شب و روزی هشت بار قرآن ختم کرده اند، چهار بار به شب و چهار بار به روز. ,

اما آن کسان که قرآن را دو رکعت نماز ختم همی کرده اند، از زیادی قابل شمارش نیستند. از ایشان عثمان بن عفان و تمیم داری و سعید بن جبیر را میتوان برشمرد. ,

حکیمی گفت: بیداد از طبع آدمی برخیزد. و یکی از دو سبب آن را مانع تواند شد، یکی سببی دینی چون بیم معاد و دیگری سیاسی چون بیم شمشیر. ابوطبیب همین معنی را چنین سروده است: ,

شیخ بهایی

1 اثر از دفتر دوم در کشکول شیخ بهایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر دوم در کشکول شیخ بهایی شعر مورد نظر پیدا کنید.