شود که گویند گرد شده ی قرآن از شیخ بهایی کشکول 1
1. شود که گویند گرد شده ی قرآن را نشاید که تصنیف خواند زیرا که ظاهر آن است که تصنیف بایستی تمام سخن منصف بود.
از سخنان افلاطون: آن کس که از شیخ بهایی کشکول 2
1. از سخنان افلاطون: آن کس که هنگام خشنودی از تو، ترا به آن زیبائی که در تو نیست مدح گوید، هنگام خشم برتو، ترا به قبیحی که در تو نیست، نکوهش خواهد کرد.
هستی با همه ی اجزایش سخن همی از شیخ بهایی کشکول 3
1. هستی با همه ی اجزایش سخن همی گوید «وان من شی ء الا یسبح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم »
مرا در عشق تو نکوهش کردند از شیخ بهایی کشکول 4
1. مرا در عشق تو نکوهش کردند و ندانستند که شوق موجب سعادت من است.
حکایت کرده اند که تهیدستی از شیخ بهایی کشکول 5
1. حکایت کرده اند که تهیدستی بنزد خیاطی آمد تا شکاف جامه اش بر دوزد. مسکین جامه بداد و منتظر ماند که کار بپایان رسد.
گفته اند که کسی نزد دشمنی از شیخ بهایی کشکول 6
1. گفته اند که کسی نزد دشمنی نصرانی شد و او را گفت: خدا عمرت را دراز کناد. چشمت را استقرار دهاد و روز من قبل از تو نهاد. بخدا سوگند آنچه ترا شاد همی کند.
شیخ نوری در کتاب اذکار گوید: از شیخ بهایی کشکول 7
1. شیخ نوری در کتاب اذکار گوید: پیشینیان را در زمان مورد نیاز ختم قرآن، عادت گونه گون بود. پاره ای در ده شبش ختم همی کردند. پاره ای هر سه شب یک بار.