آثار شیخ بهایی

صفحه 1 از 1
1 اثر از حکایت ۱۰ در موش و گربه شیخ بهایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر حکایت ۱۰ در موش و گربه شیخ بهایی شعر مورد نظر پیدا کنید.

حکایت ۱۰ در موش و گربه شیخ بهایی

آورده‌اند که در خراسان شیخى بود و مریدى داشت که نام آن مرید، مجد الدین بود، شیخ آن مرید را بسیار بسیار دوست میداشت و آن مرید هم بکمال صلاح آراسته بود، روزى از آن مرید شیخ را اغبرى بهم رسید، آنروز شیخ در مرتبه‌ى جلال بود و مرتبه جلال را پرده‌ى استیلاى اجلال، غضبناک گفت: ,

برو در آب! یعنى در آب بمیرى. ,

قضا را چنان شد که شیخ گفته بود، چرا که این مرید با جمعى از اشراف و اکابر خراسان مصاحبت و تردد مینمود، قضا را شبى بخانه‌یى رفت که صاحب آن خانه سلطان آن ملک بود و آن سلطان را پسرى بود جاهل و تند و شدید، در آن وقت که مرید داخل شد، سلطان زاده بسیار مست بود فرمود که تا او را بگیرند، چون گرفتند گفت: او را در دریاچه آب انداختند و کسى را قدرت آن نبود که منع نماید، تا آنکه مرید شیخ در آب مرد. ,

چون صبح شد خبر از براى شیخ آوردند که یا شیخ! مجد الدین که شما بسبب اغبرارى که از او در دل داشتى و او را دعا کردى بسبب دعاى شما در آب مرد و دعا اثر کرد!. ,

آثار شیخ بهایی

1 اثر از حکایت ۱۰ در موش و گربه شیخ بهایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر حکایت ۱۰ در موش و گربه شیخ بهایی شعر مورد نظر پیدا کنید.