1 اثر از بخش بیست و دوم در اسرارنامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش بیست و دوم در اسرارنامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش بیست و دوم در اسرارنامه عطار نیشابوری

1 زهی عطار از بحر معانی بالماس زفان در می‌چکانی

2 ترا زبید بعالم بار نامه که بر تو ختم شد اسرار نامه

3 میان چار طان گوژ رفتار برین منوال کسی را نیست گفتار

4 چنانم قوت طبع است کز فکر چو یک معنی بخواهم صد دهد بکر

1 مگر می‌رفت آن دیوانه دل شاد فتادش چشم بر بقال استاد

2 بدو گفتا که ای مرد نکو نام شکرداری سپید و مغز بادام

3 چنین گفتا که دارم هر دو بسیار ولیکن تا پدید آید خریدار

4 بدو دیوانه گفت آخر کجایی چرا آن هر دو خوش را خوش نخایی

1 نکو گفتست آن درویش حالی که می‌خواهم سه چیز از حق تعالی

2 یکی در خواب مرگی با سلامت دوم در مرگ خوابی تا قیامت

3 سیم چیزی که گفتن را نشاید چه گویم زانک در گفتن نیاید

4 خداوندا بفضلت دل قوی باد کسی کز ما کند بر نیکویی یاد

1 بوقت نزع پیری زار بگریست بدو گفتند پیرا گریه از چیست

2 چنین گفت او که اندر قرب صد سال دری می‌کوفتم من در همه حال

3 کنون خواهد گشاد آن در بیک بار از آن می‌گریم از حسرت چنین زار

4 که آگه نیستم کین در بعادت شقاوت می‌گشاید یا سعادت

1 بپرسیدم در آن دم از پدر من که چونی گفت چونم ای پسر من

2 ز حیرت پای از سر می‌ندانم دلم گم گشت دیگر می‌ندانم

3 نگردد این کمان کار دیده ببازی چو من پیری کشیده

4 چنین دریا که عالم می‌کند نوش ز چون من قطرهٔ برناورد جوش

1 بپرسیدم ز پیری سال فرسود در آن ساعت که وقت رفتنش بود

2 که هم راه تو چیست ای مرد غمناک چه داری زاد راه منزل خاک

3 جوابم داد کز بی آگهی من دلی پر می‌برم دستی تهی من

4 خدایا من درین دیر تحیر چو آن پیرم تهی دست و دلی پر

1 شنودم من که فردوسی طوسی که کرد او درحکایت بی فسوسی

2 به بیست و پنج سال از نو ک خامه بسر می‌برد نقش شاهنامه

3 بآخر چون شد آن عمرش بآخر ابوالقاسم که بد شیخ اکابر

4 اگرچه بود پیری پر نیاز او نکرد از راه دین بروی نماز او

1 مگر می‌رفت آن دیوانه دل شاد فتادش چشم بر بقال استاد

2 بدو گفتا که ای مرد نکو نام شکرداری سپید و مغز بادام

3 چنین گفتا که دارم هر دو بسیار ولیکن تا پدید آید خریدار

4 بدو دیوانه گفت آخر کجایی چرا آن هر دو خوش را خوش نخایی

1 شنودم من از آن داننده استاد که چون عبادی اندر نزع افتاد

2 درآمد پیش او عباسه ناگاه ز پای افتاده دیدش بر سر راه

3 ز سیلاب اجل مدهوش گشته ز پاسخ بلبلش خاموش گشته

4 بدو گفت ای لطیف نغز گفتار زفانت در سخن گفتن شکر بار

آثار عطار نیشابوری

1 اثر از بخش بیست و دوم در اسرارنامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش بیست و دوم در اسرارنامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.