من مسکین بسی بیدار از عطار نیشابوری اسرارنامه 1
1. من مسکین بسی بیدار بودم
بعمری در پی این کار بودم
1. من مسکین بسی بیدار بودم
بعمری در پی این کار بودم
1. خراسی دید روزی پیر خسته
که میگردید اشتر چشم بسته