حقیقت چیست پیش از عطار نیشابوری اسرارنامه 1
1. حقیقت چیست پیش اندیش بودن
ز خود بگذشتن و با خویش بودن
1. حقیقت چیست پیش اندیش بودن
ز خود بگذشتن و با خویش بودن
1. سرای خود بغارت داد شاهی
در افتادند غارت را سپاهی
1. اسیری را بصد درد و ندامت
بدوزخ میبرند اندر قیامت
1. شنیدم من که شبلی با گروهی
همی شد در بیابان تا بکوهی
1. یکی پشه شکایت کرد از باد
بنزدیک سلیمان شد بفریاد
1. چنین گفت آن جوامرد پگه خیز
که پیش از صبح دم در طاعت آویز
1. یکی کناس بیرون جست از کار
مگر ره داشت بر دکان عطار
1. عزیزی بد که تا شد شصت ساله
هوای گوشت بودش یک نواله
1. بدان خر بنده گفت آن پیر دانا
که کارت چیست ای مرد توانا
1. کری بر ره بخفت از خرده دانی
که تا وقتی درآید کاروانی
1. شنودم حال بوالفش چغانی
که گفتندش چرا خر می نرانی