آن مبارز از عطار نیشابوری تذکرة الأولیاء 33
1. آن مبارز صف بلا، آن عارف صدق و صفا، آن مرد میدان معنی، آن فرد ایوان تقوی، آن محقق حق و نبی، قطب وقت ابوتراب نخشبی رحمةالله علیه، از عیار پیشگان طریقت بود، و از مجردان راه بلا بود و از سیاحان بادیه فقر بود، و از سیدان این طایفه بود، و از اکابر مشایخ خراسان بود، و درمجاهده و تقوی قدمی راسخ داشت، و در اشارات و کلمات نفسی عالی داشت. چهل موقف ایستاده بود و در چندین سال هرگز سر بر بالین ننهاده بود، مگر در حرم.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن چشمه از عطار نیشابوری تذکرة الأولیاء 34
1. آن چشمه روضه رضا، آن نقطه کعبه رجا، آن ناطق حقایق، آن واعظ خلایق، آن مرد مراد؛یحیی معاذ رحمة الله علیه، لطیف روزگار بود و خلقی عجب داشت و بسطی با قبض آمیخته و رجائی غالب. کار خایفان پیش گرفته و زبان طریقت و محبت بود، و همتی عالی داشت و گستاخ درگاه بود، و وعظی شافی داشت - چنانکه او را یحیی واعظ گفتندی - و در علم و عمل قدمی راسخ او را بود، و به لطایف و حقایق مخصوص بود و به مجاهده و مشاهده موصوف و صاحب تصنیف بود، و سخنی موزون و نفسی گیرا داشت تا به حدی که مشایخ گفته اند: خداوند را دو یحیی بود، یکی از انبیا و یکی از اولیا. یحیی زکریا صلوات الله علیهما طریق خوف را چنان سپرد که همه صدیقان به خوف او از فلاح خود نومید شدند؛ و یحیی معاذ طریق رجا را چنان سلوک کرد که دست همه مدعیان رجا را در خاک مالید.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن تیز چشم از عطار نیشابوری تذکرة الأولیاء 35
1. آن تیز چشم بصیرت، آن شاه باز صورت و سیرت، آن صدیق معرفت، آن مخلص بی صفت، آن نور چراغ روحانی، شاه شجاع کرمانی، رحمةالله علیه، بزرگ عهد بود و محتشم روزگار و از عیاران طریقت و از صعلوکان سبیل حقیقت و تیزفراست. و فراست او البته خطا نیوفتادی و از ابناء ملوک بود و صاحب تصنیف. او کتابی ساخته است نام او مرآة الحکما و بسیار مشایخ را دیده بود، چون بوتراب و یحیی معاذ و غیر ایشان. و او قبا پوشیدی. چون به نشابور آمد بوحفص حداد با عظمه خود - چون او را دید - خاست و پیش او آمد و گفت: وجدت فی القباء ماطلبت فی العباء. یافتیم در قبا آنچه در گلیم میطلبیدیم.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن معتکف از عطار نیشابوری تذکرة الأولیاء 36
1. آن معتکف حضرت دایم، آن حجت ولایت ولایخافون لومة لایم، آن آفتاب نهانی، آن در ظلمت آب زندگانی، آن شاه باز کونین، قطب وقت: یوسف بن الحسین رحمةالله علیه؛ از جمله مشایخ بود، و از مقدمان اولیاء عالم بود، و به انواع علوم ظاهر و باطن، و زبانی داشت در بیان معارف و اسرار، و پیر ری بود و بسیار مشایخ و شیوخ را دیده بود، و باابو تراب صحبت داشته و از رفیقان ابوسعید خراز بود، و مرید ذوالنون مصری بود، و عمری دراز یافته بود و پیوسته در کار جدی تمام کرده است. و در ادب آیتی بوده است، و او خود ادیب بود و ریاضاتی و کراماتی داشت، و در ملامت قدمی محکم داشت، و همتی بلند.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن قدوه از عطار نیشابوری تذکرة الأولیاء 37
1. آن قدوه رجال، آن نقطه کمال، آن عابد صادق، آن زاهد عاشق، آن سلطان اوتاد، قطب عالم: ابوحفص حداد، رحمةالله علیه، پادشاه مشایخ بود علی الاطلاق، خلیفه حق بود به استحقاق، و او از محتشمان این طایفه بود، و کسی به بزرگی او نبود در وقت وی، ور در ریاضت و کرامت و مروت و فتوت بی نظیر بود و در کشف و بیان یگانه و معلم و ملقن او بی واسطه خدای بود، عزوجل. و پیر بوعثمان حیری بود و شاه شجاع از کرمان به زیارت او آمدو در صحبت او به بغداد به زیارت مشایخ، و ابتدای او آن بود که بر کنیزکی عاشق بود، چنانکه قرار نداشت، او را گفتند: در شارستان نشابور جهودی جادوگر است، تدبیر کار تو او کند.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن یگانه از عطار نیشابوری تذکرة الأولیاء 38
1. آن یگانه قیامت آن نشانهٔ ملامت آن پیر ارباب ذوق آن شیخ اصحاب شوق آن موزون ابرار حمدون قصار رحمةالله علیه از کبار مشایخ بود و موصوف بود بورع و تقوی و در فقه و علم حدیث درجه عالی داشت و در عیوب نفس دیدن صاحب نظری عجب بود و مجاهده و معامله بغایت داشت و کلامی در دلها مؤثر و عالی و مذهب ثوری داشت و مرید بوتراب بود و پیر عبدالله مبارک بود و بملامت خلق مبتلا بود و مذهب ملامتیان در نیشابور از او منتشر شد و در طریقت مجتهد و صاحب مذهب است وجمعی از این طایفه بدو تولی کنند و ایشان را قصاریان گویند و در تقوی چنان بود که شبی بر بالین دوستی بود در حالت نزع چون آن دوست وفات کرد چراغ بنشاند وگفت: این ساعت این چرغ وارث راست ما را روا نباشد سوختن آن.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن سابق از عطار نیشابوری تذکرة الأولیاء 39
1. آن سابق راه معنی آن ناقد نقد تقوی آن نگین خاتم هدایت آن امین عالم ولایت آن مشهور اسرار منصور عمار رحمةالله علیه از کبار مشایخ بود و درموعظه کلماتی عالی داشت چنانکه در وعظ کسی نیکوتر ازو سخن نگفت: و بیانی شافی داشت و در انواع علوم کامل بود و درمعاملت و معرفت تمام و بعضی متصوفه در کار او مبالغت کنند و او از اصحاب عراقیان بود و مقبول اهل خراسان و از مرو بود و گویند که از پوشنگ بود و در بصره مقیم شد.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن امام از عطار نیشابوری تذکرة الأولیاء 40
1. آن امام صاحب صدر آن همام قدر آن مبارز جد و جهد آن مجاهد اهل عهد آن مقدس عالم پاکی احمد بن عاصم الانطاکی رحمة الله علیه از قدماء مشایخ بود و از کبار اولیاء و عالم بود بانواع علوم ظاهر و باطن و مجاهدهٔ تمام داشت و عمری دراز یافت و اتباع تابعین را یافته بود مرید محاسبی بود و بشر و سری را دیده بود و فضیل را یافته و بوسلیمان دارائی او را جاسوس القلوب خواندی از تیزی فراست او، و او را کلماتی عالی است و اشاراتی لطیف بدیع داشت چنانکه یکی از او پرسید که تو مشتاق خدائی گفت: نه گفت: چرا گفت: بجهت آنکه شوق به غایب بود اما چون غایب حاضر بود کجا شوق بود.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن غواص از عطار نیشابوری تذکرة الأولیاء 41
1. آن غواص دریاء دین و آن دریاء در یقین آن قطب مکنت و آن رکن سنت آن امام اهل جندبه و سبیق عبدالله خبیق رحمة الله علیه از زهاد و عباد متصوفه بود و از متورعان ومتوکلان بود و درحلال خوردن مبالغتی تمام داشت و با یوسف اسباط صحبت داشته بود و در اصل کوفی بود و بانطاکیه نشستی و مذهب سفیان بن سعید الثوری داشت و در فقه و معاملت و حقیقت و اصحاب او را دیده بود و کلمات رفیع دارد.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن شیخ علی از عطار نیشابوری تذکرة الأولیاء 42
1. آن شیخ علی الاطلاق آن قطب باستحقاق آن منبع اسرار آن مرتع انوار آن سبق برده باستادی سلطان طریقت جنید بغدادی رحمة الله علیه شیخ المشایخ عالم بود و امام الائمه جهان و در فنون علم کامل و در اصول و فروع مفتی و در معاملات و ریاضات و کرامات و کلمات لطیف و اشارات عالی بر جمله سبقت داشت و از اول حال تا آخر روزگار پسندیده بود و قبول و محمود همه فرقت بود و جمله بر امامت او متفق بودند و سخن او در طریقت حجت است و به همه زبانها ستوده و هیچکس بر ظاهر و باطن او انگشت نتوانست نهادن به خلاف سنت و اعتراض نتوانست کرد مگر کسی کور بود و مقتدای اهل تصوف بود و اور ا سید الطایفه گفتهاند و لسان القوم خواندهاند و اعبدالمشایخ نوشتهاند و طاوس العلماء و سلطان المحققین در شریعت و حقیقت باقصی الغایه بود و در زهد و عشق بینظیر و در طریقت مجتهد و بیشتر ازمشایخ بغداد در عصر او و بعد از وی مذهب او داشتهاند و طریق او طریق صحو است بخلاف طیفوریان که اصحاب بایزید اند و معروفترین طریقی که در طریقت و مشهورترین مذهبی مذهب جنید است و در وقت او مرجع مشایخ او بود و او را تصانیف عالی است در اشارات و حقایق و معانی و اول کسی که علم اشارت منتشر کرد او بود و با چنین روزگار بارها دشمنان و حاسدان به کفر و زندقه او گواهی دادند و صحبت محاسبی یافته بود و خواهرزاده سری بود و مرید او روزی از سری پرسیدند که هیچ مرید را درجه ازدرجهٔ پیر بلندتر باشد گفت: باشد و برهان آن ظاهر است جنید را درجه بالای درجه من است و جنید همه درد و شوق بود و در شیوه معرفت و کشف توحید شأن رفیع داشته است و در مجاهده و مشاهده و فقر آیتی بود تا از او میآرند که با آن عظمت که سهل تستری داشت جنید گفت: که سهل صاحب آیات و سباق غایات بود و لکن دل نداشته است یعنی ملک صفت بوده است ملک صفت نبوده است چنانکه آدم علیه السلام همه در دو عبادت بود یعنی در دو گیتی کاری دیگرست و ایشان دانند که چه میگویند ما را به نقل کار است و ما را نرسد کسی را بر کسی از ایشان فضل نهادن و ابتداء حال او آن بود که از کودکی باو دزد زده بود و طلب گار و با ادب فراست و فکرت بود و تیز فهمی عجب بود یک روز از دبیرستان بخانه آمد پدر را دید گریان گفت: چه بوده است گفت: امروز چیزی از زکوه بیش خال تو بردهام سری قبول نکرد میگریم که عمر خود در این پنج درم بسر بردهام و این خود هیچ دوستی را از دوستان خدا نمیشاید جنید گفت: بمن ده تا بدو دهم و بستاند باو داد جنید روان شد و در خانه خال برد و در بکوفت گفتند کیست گفت: جنید در بگشائید و این فریضهٔ زکوه بستان سری گفت: نمیستانم گفت: بدان خدای که با تو این فضل و با پدرم آن عدل کرد که بستانی سری گفت: ای جنید با من چه فضل کرده است و با و چه عدل جنید گفت: باتو آن فضل کرده است که ترا درویشی داد و با پدرم آن عدل کرده است که او را به دنیا مشغول گردانید تو اگر خواهی قبول کنی و اگر خواهی رد کنی او اگر خواهد و اگر نخواهد زکوه مال بمستحق باید رسانید سری را این سخن خوش آمد گفت: ای پسر پیش از آنکه این زکوه قبول کنم ترا قبول کردم در بگشاد و آن زکوه بستد و او را در دل خود جای داد.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن شیخ الشیوخ از عطار نیشابوری تذکرة الأولیاء 43
1. آن شیخ الشیوخ طریقت آن اصل اصول به حقیقت آن شمع عالم آن چراغ حرم آن انسان ملکی عمروبن عثمان مکی رحمةالله و علیه از بزرگان طریقت و سادات این قوم بود و از محتشمان و معتبران این طایفه بود همه منقاد او بودند و سخن او بیش از همه مقبول بود بریاضت و ورع مخصوص و به حقایق و لطایف موصوف و روزگاری ستوده داشت و هرگز سکر را بر خود دست نداد و در صحو رفت و تصانیف لطیف دارد درین طریق و کلماتی عالی و ارادت او به جنید بود بعد از آنکه ابوسعید خراز را دیده بود و پیر حرم بود و سالهاء دراز در آنجا معتکف بود.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن پخته از عطار نیشابوری تذکرة الأولیاء 44
1. آن پخته جهان قدس آن سوخته مقام انس آن قدوه طارم طریقت آن غرقه قلزم حقیقت آن معظم عالم اعزاز قطب وقت ابوسعید خراز رحمةالله علیه از مشایخ کبار و از قدماء ایشان بود و اشرافی عظیم داشت در ورع و ریاضت بغایت بود و به کرامت مخصوص و در حقایق و دقایق به کمال و در همه فن بر سر آمده بود و در مرید پروردن آیتی بود و او را لسان التصوف گفتند و این لقب از بهر آن دادند که درین امت کس را زبان حقیقت چنان نبود که او را در این علم او را چهارصد کتاب تصنیف است و در تجرید و انقطاع بیهمتا بود و اصل او از بغداد بود و ذوالنون مصری را دیده بود و با بشروسری سقطی صحبت داشته بود و در طریقت مجتهد بود و ابتدائ عبارت از حالت بقاء و فنائ او کرد و طریقت خود را درین دو عبارت متضمن گردانید و در دقایق علوم بعضی از علماء ظاهر بروی انکار کردند و او را به کفر منسوب کردند به بعضی الفاظ که در تصانیف او دیدند و آن کتاب کتاب السرنام کرده بود معنی آن فهم نکردند یکی این بود که گفته بود ان عبداً رجع الی الله و تعلق بالله و سکن فی قرب الله قدنسی نفسه و ماسوی الله فلو قلت له من این أنت و این ترید لم یکن له جواب غیرالله گفت: چون بنده به خدای رجوع کند و تعلق به خدا گیرد و در قرب خدای ساکن شود هم نفس خویش را هم ما سوی الله را فراموش کند اگر او را گویند تو از کجائی و چه خواهی او را هیچ جواب خوبتر از آن نباشد که گوید الله و در صفت این قوم که او میگوید که بعضی را از این قوم گویند که تو چه میخواهی گوید الله اگر چنان بود که اندامهاء اودر تن او به سخن آید همه گویند الله که اعضاء و مفاصل او برابر آمده بود از نورالله که مجذوبست دروی پس در قرب بغایتی رسد که هیچکس نتواند که در پیش او گوید الله از جهت آنکه آنجا هرچه رود از حقیقت رود بر حقیقت و از خدای رود بر خدای چون اینجا هیچ از الله بسر نیامده باشد چگونه کسی گوید الله جمله عقل عقلا اینجا رسد و در حیرت بماند تمام شد این سخن.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید