1 خداوندا دلم آزاد گردان به فضل خود تنم را شادگردان
2 خداوندا گنه بسیار دارم ولکین جمله را اقرار دارم
3 قلم درکش باین طومار عصیان که غرقم اندرین دریای طوفان
4 خداوندا ترا زیبد حکومت که وصفت را ندانم حدّ وغایت
1 به اوّل سه کتب تقریر کردم به آخر یک از آن تحریر کردم
2 جواهر نامه با مختار نامه بشرح القلب من رهبر بخانه
3 ترا معراج نامه پیش حق خواند جواهر نامهات خود این سبق خواند
4 ترا مختار نامه چون بهشت است بشرح القلب معنا چون کنشت است
1 سخنها دارم از سرّ معانی ولی موقوف کردم تا ندانی
2 بگفتار عجایب در پریدم ازو مقصود صد معنی بدیدم
3 در این معنی مرا حالی عجیب است که درگفتار من سرّی غریب است
4 یکی روزی مرا یک مشکلی بود که درآن مشکلم بس حاصلی بود
1 شه من در خراسان چون دفین شد همه ملک خراسان را نگین شد
2 امام هشتم و نقد محمّد رضای حق بد او در دین احمد
3 هم او بد قرة العین ولایت به او همراه بد کلّ عبادت
4 بدان تو کعبه بر حق مرقدش را از آنکه هست محبوب حق آنجا
1 گهنکارم ز فعل خود گنه کار خداوندا توئی دانای اسرار
2 گنهکارم که فرمانت نبردم ولیکن بادهٔ لطفت بخوردم
3 بکردی توبهٔ همچون نصوحا بدادند جام معنیت مصفّا
4 تو گشتی پاک و معصوم و مطهر گرفتی دامن اولاد حیدر
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند
3 ز عرشت ساختند خود سایبانها مر او را ساختند از در زبانها
4 ز بهر فرش اقدامت ورقها میان آب ماهی کرد پیدا
1 بدان خود را و خود را کن فراموش تو جوهر ذات را میدان و بخروش
2 بدان خود را که تا مظهر ببینی ز وصلت نامهام اظهر ببینی
3 بدان خود را که حلّاجم چنین گفت که از اسرارنامه دُر توان سفت
4 بدان خود را که مرغ لامکانی کتاب طیر ما را آشیانی
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند
3 ز عرشت ساختند خود سایبانها مر او را ساختند از در زبانها
4 ز بهر فرش اقدامت ورقها میان آب ماهی کرد پیدا