2 اثر از بخش سی و هشتم در مصیبت نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش سی و هشتم در مصیبت نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش سی و هشتم در مصیبت نامه عطار نیشابوری

1 بود مجنونی همه در دشت گشت گاه گاهی سوی شهر آمد ز دشت

2 چون رسیدی سوی شهر آن بیخبر خوش باستادی و میکردی نظر

3 صد هزاران خلق بودی پیش و پس میدویدندی همه سر پر هوس

4 او نظر میکردی استاده خموش خیره گشتی زان همه جوش و خروش

1 بود پیری عاجز و حیران شده سخت کوش چرخ سرگردان شده

2 دست تنگی پایمالش کرده بود گرگ پیری در جوالش کرده بود

3 بود نالان همچو چنگی ز اضطراب پیشهٔ او از همه نقلی رباب

4 نه یکی بانگ ربابش میخرید نه کسی نان ثوابش میخرید

1 در بر دیوانهٔ شد عاقلی دید آن دیوانه را غمگین دلی

2 گفت غمگین از کهٔ گفت از خدای کز غم او می ندانم سر ز پای

3 میبترسم زو و گر دیدن بود جمله را زو روی ترسیدن بود

4 چون نترسند از کسی خلقان همه کو چو گرگان را دهد سر در رمه

1 برزفان میراند یحیی بن المعاد کای خداوندان علم و اعتقاد

2 قصرهاتان هست یکسر قیصری خانهاتان کسروی نه حیدری

3 جامهاتان جمله خاتونی شده مرکبانتان جمله قارونی شده

4 رویهاتان گشته ظلمانی همه خویهاتان جمله شیطانی همه

1 خلق از حجاج بسیاری گریست زانکه با او کس نمییارست زیست

2 جمله را خواند آن زمان حجاج و گفت از شما من راز نتوانم نهفت

3 خویشتن را بنگرید ای مردمان تا چه بد خلقید حق را این زمان

4 کو چو من خلقی برون آورده است بر سر جمله مسلط کرده است

1 چون سکندر با حکیم و با خفیر ماند اندر غار تاریکی اسیر

2 هیچکس البته ره نشناخت باز جمله درماندند و شد کاری دراز

3 متفق گشتند آخر سر بسر تاخری در پیش باشد راهبر

4 پیش در کردند خر تا راه برد جمله را زانجا بلشگرگاه برد

1 سالک بگذشته از خیل خیال پیش عقل آمد بجسته از عقال

2 گفت ای دستور حل و عقد ملک نیست رایج بی تو هرگز نقد ملک

3 خرقهٔ‌تکلیف دین بر قد تست تا بحد نیستی سر حد تست

4 ذرهٔ‌گر نیستی بگرفتئی ذرهٔ تکلیف نپذیرفتئی

1 در شبی کز میغ شد عالم سیاه بود مجنونی در افتاده براه

2 در بیابانی میان رعد و برق کرده برقش سوخته بارانش غرق

3 دیده پرخون راه میبرید سخت بادلی پر بیم میترسید سخت

4 هاتفیش آواز داد از قعر جان گفت حق با تست کم ترس ای جوان

1 بامدادی شد بر سلطان ایاس خوبیش بیحد و ملحش بی قیاس

2 صد شکن در گرد ماه افکنده بود هر شکن صد پادشاه افکنده بود

3 شاه را پیوسته رو با روی او حاجبی نزدیکتر ابروی او

4 شاه درچشم سیاهش خیره بود ماه درجنب جمالش تیره بود

1 بلعمی کو مرد عهد خویش بود چارصد سالش عبادت بیش بود

2 کرده بود او چار صد پاره کتاب جمله در توحید و در رفع حجاب

3 چارصد روز و شبش در یک سجود غرقه کرده بود دریای وجود

4 یک شب از شبها شبی بس سهمگین روی خود برداشت از خاک زمین

آثار عطار نیشابوری

2 اثر از بخش سی و هشتم در مصیبت نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش سی و هشتم در مصیبت نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.