سالک جان کرده از عطار نیشابوری مصیبت نامه 1
1. سالک جان کرده بر خلعت سبیل
چون خلالی باز شد پیش خلیل
...
1. سالک جان کرده بر خلعت سبیل
چون خلالی باز شد پیش خلیل
...
1. عیسی مریم بمردی برگذشت
دید او را معبدی کرده بدشت
...
1. پادشاهی بود مجنون را بخواند
پیش تخت خویش بر کرسی نشاند
...
1. پادشاهی را غلامی خوب بود
گوئیا نوباوهٔ یعقوب بود
...
1. علتی محمود را گشت آشکار
شد ز مدهوشی سه روز و شب ز کار
...
1. از سریست این سر که در روز جزا
باز خوانند امتان با انبیا
...
1. خواجهٔ را طوطی چالاک بود
زهر با سر سبزیش تریاک بود
...
1. کرد آن دیوانه رامردی سؤال
گفت هان چونی تو ای شوریده حال
...