1 اثر از بیان وادی حیرت در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بیان وادی حیرت در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بیان وادی حیرت در منطق‌الطیر عطار نیشابوری

1 شیخ نصرآباد را بگرفت درد کرد چل حج بر توکل اینت مرد

2 بعد از آن موی سپید و تن نزار برهنه دیدش کسی با یک از ار

3 دل دلش تابی و در جانش تفی بسته زناری و بگشاده کفی

4 آمده نه از سر دعوی و لاف گرد آتش گاه گبری در طواف

1 بعد ازین وادی حیرت آیدت کار دایم درد و حسرت آیدت

2 هر نفس اینجا چو تیغی باشدت هر دمی اینجا دریغی باشدت

3 آه باشد، درد باشد، سوز هم روز و شب باشد، نه شب نه روز هم

4 ازبن هر موی این کس نه به تیغ می‌چکد خون می‌نگارد ای دریغ

1 خسروی کافاق در فرمانش بود دختری چون ماه در ایوانش بود

2 از نکویی بود آن رشک پری یوسف و چاه و زنخدان بر سری

3 طرهٔ او صد دل مجروح داشت هر سرمویش رگی با روح داشت

4 ماه رویش مثل فردوس آمده وانگه از ابروش در قوس آمده

1 نو مریدی بود دل چون آفتاب دید پیر خویش را یک شب به خواب

2 گفت از حیرت دلم در خون نشست کار تو برگوی کانجا چون نشست

3 در فراقت شمع دل افروختم تا تو رفتی من ز حیرت سوختم

4 من ز حیرت گشتم اینجا رازجوی کار تو چونست آنجا، بازگوی

1 مادری بر خاک دختر می‌گریست راه بینی سوی آن زن بنگریست

2 گفت این زن برد از مردان سبق زانک چون ما نیست و می‌داند به حق

3 کز کدامین گم شده ماندست دور وز که افتادست زین سان نا صبور

4 فرخ او چون حال می‌داند که چیست داند او تا بر که می‌باید گریست

1 صوفیی می‌رفت، آوازی شنید کان یکی می‌گفت گم کردم کلید

2 که کلیدی یافتست این جایگاه زانک دربستست این بر خاک راه

3 گر در من بسته ماند، چون کنم غصهٔ پیوسته ماند، چون کنم

4 صوفیش گفتا؛که گفتت خسته باش در چو می‌دانی برو، گو بسته باش

آثار عطار نیشابوری

1 اثر از بیان وادی حیرت در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بیان وادی حیرت در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.