1 بط به صد پاکی برون آمد ز آب در میان جمع با خیرالثیاب
2 گفت در هر دو جهان ندهد خبر کس ز من یک پاکروتر پاکتر
3 کردهام هر لحظه غسلی بر صواب پس سجاده باز افکنده بر آب
4 همچو من بر آب چون استد یکی نیست باقی در کراماتم شکی
1 کرد از دیوانهای مردی سؤال کاین دو عالم چیست با چندین خیال
2 گفت کاین هر دو جهان بالا و پست قطرهٔ آب است نه نیست و نه هست
3 گشت از اول قطرهٔ آب آشکار قطرهٔ آب است با چندین نگار
4 هر نگاری کان بود بر روی آب گر همه زآهن بود گردد خراب