یکی را از مشاهیر شهر اسکندریه به عهد جالینوس سر دست درد گرفت و بی قرار شد و هیچ نیارامید. ,
جالینوس را خبر کردند. مرهم فرستاد که بر سر کتف او نهند. همچنان کردند که جالینوس فرموده بود. ,
در حال درد بنشست و بیمار تندرست گشت. ,
و اطبا عجب بماندند. ,
فضل بن یحیی برمکی را بر سینه قدری برص پدید آمد. ,
عظیم رنجور شد و گرمابه رفتن به شب انداخت تا کسی بر آن مطلع نشود. ,
پس ندیمان را جمع کرد و گفت: ,
«امروز در عراق و خراسان و شام و پارس کدام طبیب را حاذقتر میدانند و بدین معنی که مشهورتر است؟» ,
در سنهٔ سبع و اربعین و خمسمایة که میان سلطان عالم سنجر بن ملکشاه و خداوند من علاء الدنیا و الدین الحسین بن الحسین خلد الله تعالى ملکهما و سلطانهما به در اوبه مصاف افتاد و لشکر غور را چنان چشم زخمی افتاد و من بنده در هرات چون متواری گونه همی گشتم به سبب آن که منسوب بودم به غور دشمنان بر خیره هر جنسی همی گفتند و شماتتی همی کردند. ,
در این میان شبی به خانهٔ آزادمردی افتادم و چون نان بخوردیم و من به حاجتی بیرون آمدم آن آزادمرد که من به سبب او آنجا افتاده بودم مگر مرا ثنایی میگفت که: ,
«مردمان او را شاعر شناسند اما بیرون از شاعری خود مردی فاضل است، در نجوم و طب و ترسل و دیگر انواع متبحر است.» ,
چون به مجلس باز آمدم خداوند خانه مرا احترامی دیگرگون کرد چنان که محتاجان کنند. ,
مقصود از تحریر این رسالت و تقریر این مقالت اظهار فضل نیست و اذکار خدمت نی، بلکه ارشاد مبتدی است و احماد خداوند ملک معظم مؤید مظفر منصور حسام الدولة و الدنیا و الدین نصرة الاسلام و المسلمین عمدة الجیوش فی العالمین افتخار الملوک و السلاطین قامع الکفرة و المشرکین قاهر المبتدعة و الملحدین ظهیر الأیام مجیر الأنام عضد الخلافة جمال الملة جلال الامة نظام العرب و العجم اصیل العالم شمس المعالی ملک الامراء ابوالحسن علی بن مسعود بن الحسین نصیر امیرالمؤمنین أدام الله جلاله و زاد فی السعادة اقباله که پادشاهی را به مکان او مفاخرت است و دولت را به خدمت او مبادرت. ,
ایزد تبارک و تعالی دولت را به جمال او آراسته داراد و ملک را به کمال او پیراسته، و چشم خداوندزاده ملک مؤید مظفر منصور شمس الدولة و الدین به حسن سیرت و سریرت او روشن باد و حفظ الهی و عنایت پادشاهی بر قد حشمت و قامت عصمت هر دو جوشن باد و دل خداوند ولی الإنعام ملک معظم عالم عادل مؤید مظفر منصور فخر الدولة و الدین بهاء الاسلام و المسلمین ملک ملوک الجبال به بقاء هر دو شادمانه نه مدتی بلکه جاودانه. ,
تم الکتاب ,