2 اثر از مقالت چهارم: در علم طب و هدایت طبیب در چهارمقاله نظامی عروضی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقالت چهارم: در علم طب و هدایت طبیب در چهارمقاله نظامی عروضی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار نظامی عروضی / چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت چهارم: در علم طب و هدایت طبیب در چهارمقاله

مقالت چهارم: در علم طب و هدایت طبیب در چهارمقاله نظامی عروضی

بختیشوع یکی از نصارای بغداد بود. طبیبی حاذق و مشفقی صادق بود و مرتب به خدمت مأمون. ,

مگر از بنی هاشم از اقرباء مأمون یکی را اسهال افتاد. مأمون را بدان قریب دلبستگی تمام بود. ,

بختیشوع را بفرستاد تا معالجت او بکند. او بر پای خاست و جان بر میان بست از جهت مأمون، و به انواع معالجت کرد. هیچ سود نداشت و از نوادر معالجت آنچه یاد داشت بکرد، البته فایدت نکرد و کار از دست بشد و از مأمون خجل می‌بود. ,

و مأمون به جای آورد که بختیشوع خجل می‌ماند. گفت: ,

شیخ الاسلام عبدالله انصاری قدس الله روحه با این خواجه تعصب کردی و بارها قصد او کرد و کتب او بسوخت. ,

و این تعصبی بود دینی که هرویان در او اعتقاد کرده بودند که او مرده زنده می‌کند و آن اعتقاد عوام را زیان می‌داشت. ,

مگر شیخ بیمار شد و در میان مرض فواق پدید آمد و هر چند اطبا علاج کردند سود نداشت. ,

ناامید شدند. آخر بعد از ناامیدی قارورهٔ شیخ بدو فرستادند و از او علاج خواستند بر نام غیری. ,

هم از ملوک آل سامان امیر منصور بن نوح بن نصر را عارضه‌ای افتاد که مزمن گشت و بر جای بماند و اطبا در آن معالجت عاجز ماندند. ,

امیر منصور کس فرستاد و محمد بن زکریاء رازی را بخواند بدین معالجت، او بیامد تا به آموی و چون به کنار جیحون رسید و جیحون بدید گفت: ,

«من در کشتی ننشینم، قال الله تعالى و لا تلقوا بایدیکم الى التهلکة، خدای تعالی می‌گوید که خویشتن را به دست خویشتن در تهلکه میندازید و نیز همانا که از حکمت نباشد به اختیار در چنین مهلکه نشستن. ,

و تا کس امیر به بخارا رفت و باز آمد او کتاب منصوری تصنیف کرد و به دست آن کس بفرستاد و گفت: ,

در عهد ملکشاه و بعضی از عهد سنجر فیلسوفی بود به هرات و او را ادیب اسماعیل گفتندی. مردی سخت بزرگ و فاضل و کامل، اما اسباب او و معاش او از دخل طبیبی بودی و او را از این جنس معالجات نادره بسیار است. ,

مگر وقتی به بازار کشتاران بر می‌گذشت، قصابی گوسفندی را سلخ می‌کرد و گاه گاه دست در شکم گوسفند کردی و پیه گرم بیرون کردی و همی‌خورد. ,

خواجه اسماعیل چون آن حالت بدید در برابر او بقالی را گفت که: ,

«اگر وقتی این قصاب بمرد پیش از آن که او را به گور کنند مرا خبر کن.» ,

آثار نظامی عروضی

2 اثر از مقالت چهارم: در علم طب و هدایت طبیب در چهارمقاله نظامی عروضی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقالت چهارم: در علم طب و هدایت طبیب در چهارمقاله نظامی عروضی شعر مورد نظر پیدا کنید.