1 خرمن زلف من کجا ؟ شاخه یاسمن کجا ؟
2 قهر ز من چه می کنی ٬ بهر تو همچو من کجا ؟
3 صحبت باغ را مکن پیش بهشت روی من
4 سبزه ی عارضم کجا ؟ خرّمی چمن کجا ؟
5 لاله و من چه نسبتی ؟ ساغر او ز می تهی
6 ساق فریب زن کجا ؟ ساقی سیمتن کجا ؟
7 غنچه دهان بسته یی ٬ پیش لب شکفته ام
8 گرمی بوسه ام کجا ؟ سردی آن دهن کجا ؟
9 نرگس و دیدگان من ؟ وای از این ستمگری
10 در نگهم ترانه ها ٬ در نگهش سخن کجا ؟
11 بر سر و سینه ام مکش دست که خسته می شود!
12 نرمی پیکرم کجا ؟ خرمن نسترن کجا ؟
13 این همه هیچ ٬ بهر تو ٬ یار ز خود گذشته یی
14 دوستی ِ تو خواسته ٬ دشمن خویشتن کجا؟
15 می روی و خطاست این ٬ شیوه ی نابجاست این
16 قهر ز من چه می کنی ؟ بهر تو همچو من کجا ؟
17 برگرفته از کتاب ” نگاره گلگون ” سیمین بهبهانی
18 ” بچه ها صبحتان بخیر ، سلام !
19 درس امروز ، فعل مجهول است
20 فعل مجهول چیست می دانید ؟
21 نسبت فعل ما به مفعول است … “
22 در دهانم زبان چو آویزی
23 در تهیگاه زنگ ، می لغزید .
24 صوت ناسازام آنچنان که مگر
25 شیشه بر روی سنگ می لغزید .
26 ساعتی داد آن سخن دادم
27 حق گقتار را ادا کردم
28 تا ز اعجاز خود شوم آگاه
29 ژاله را زان میان صدا کردم :
30 ” ژاله از درس من چه فهمیدی ؟”
31 پاسخ من سکوت بود سکوت …
32 ” د جواب بده ! کجا بودی ؟
33 رفته بودی به عالم هپروت ؟…”
34 خنده دختران و غرش من
35 ریخت بر فرق ژاله ، چون باران
36 لیک او بود غرق حیرت خویش
37 غافل از اوستاد و از یاران .
38 خشمگین ، انتقام جو ، گفتم :
39 ” بچه ها گوش ژاله سنگین است !”
40 دختری طعنه زد که :” نه خانم !
41 درس در گوش ژاله یاسین است “
42 باز هم خنده ها و همهمه ها
43 تند و پیگیر می رسید به گوش
44 زیر آتشفشان دیده من
45 ژاله آرام بود و سرد و خموش .
46 رفته تا عمق چشم حیرانم ،
47 آن دو میخ نگاه خیره او
48 موج زن ، در دو چشم بی گنهش
49 رازی از روزگار تیره او
50 آنچه در آن نگاه می خواندم
51 قصه غصه بود و حرمان بود
52 ناله ای کرد و در سخن آمد
53 با صدایی که سخت لرزان بود :
54 ” فعل مجهول ، فعل آن پدری است
55 که دلم را ز درد پر خون کرد
56 خواهرم را به مشت و سیلی کوفت
57 مادرم را ز خانه بیرون کرد
58 شب دوش از گرسنگی تا صبح
59 خواهر شیر خوار من نالید
60 سوخت در تاب تب ، برادر من
61 تا سحر در کنار من نالید
62 در غم آن دو تن ، دو دیده من
63 این یکی اشک بود و آن دگر خون بود
64 مادرم را دگر نمی دانم
65 که کجا رفت و حال او چون بود … “
66 گفت و نالید و آنچه باقی ماند
67 هق هق گریه بود و ناله او
68 شسته می شد به قطره های سرشک
69 چهره همچو برگ لاله او
70 ناله من به ناله اش آمیخت
71 که : ” غلط بود آنچه من گفتم
72 درس امروز ، قصه غم توست
73 تو بگو ! من چرا سخن گفتم ؟
74 فعل مجهول فعل آن پدری است
75 که تو را بی گناه می سوزد
76 آن حریق هوس بود که در او
77 مادری بی پناه ، می سوزد … “