من ندانم با که از نیما یوشیج اشعار پراکنده 1
1. من ندانم با که گویم شرح درد
2. قصه ی رنگ پریده ، خون سرد ؟
3. هر که با من همره و پیمانه شد
...
1. من ندانم با که گویم شرح درد
2. قصه ی رنگ پریده ، خون سرد ؟
3. هر که با من همره و پیمانه شد
...
1. هان ای شب شوم وحشت انگیز
2. تا چند زنی به جانم آتش ؟
3. یا چشم مرا ز جای برکن
...
1. افسانه : در شب تیره ، دیوانه ای کاو
2. دل به رنگی گریزان سپرده
3. در دره ی سرد و خلوت نشسته
...
1. شب آمد مرا وقت غریدن است
2. گه کار و هنگام گردیدن است
3. به من تنگ کرده جهان جای را
...
1. گشت یکی چشمه ز سنگی جدا
2. غلغله زن ، چهره نما ، تیز پا
3. گه به دهان بر زده کف چون صدف
...
1. در دامن این مخوف جنگل
2. و این قله که سر به چرخ سوده است
3. اینجاست که مادر من زار
...
1. سوی شهر آمد آن زن انگاس
2. سیر کردن گرفت از چپ و راست
3. دید ایینه ای فتاده به خاک
...
1. بز ملا حسن مسئله گو
2. چو به ده از رمه می کردی رو
3. داشت همواره به همره پس افت
...
1. سود گرت هست گرانی مکن
2. خیره سری با دل و جانی مکن
3. آن گل صحرا به غمزه شکفت
...
1. صبح چو انوار سرافکنده زد
2. گل به دم باد وزان خنده زد
3. چهره برافروخت چو اختر به دشت
...
1. آن گل زودرس چو چشم گشود
2. به لب رودخانه تنها بود
3. گفت دهقان سالخورده که:
...
1. بچهها بهار
2. گلها وا شدند،
3. برفها پا شدند،
...