1
آن قدر به این سو نیامدی
2
تا از سیلاب بهاره ی عمر تو
3
رودخانه عریض تر شد
4
بعد از ماه گرفتگی ، حتی
5
از روشنی شب های شعر
6
ازوعده ی
7
دیدار هم گریختی
8
من مانده ام و تنگ غروب و چهره های بیگانه
9
عشاق که درسایه ی افراها یکدیگر را می بوسند
10
در آن طرف رود تو کم رنگ شدی
11
همراه گوزن ها ، مارال ها . سبز قباها
12
و سنت کوچ
13
در جان تو اوج می گیرد
14
ای کولی