هرگز فراموشم از اخوان ثالث اشعار پراکنده 1
1. هرگز فراموشم نخواهد گشت، هرگز
2. آن شب که عالم، عالم لطف و صفا بود
3. من بودم و توران و هستی لذتی داشت
...
1. هرگز فراموشم نخواهد گشت، هرگز
2. آن شب که عالم، عالم لطف و صفا بود
3. من بودم و توران و هستی لذتی داشت
...
1. آینهٔ خورشید از آن اوج بلند
2. شب رسید از ره و آن آینهٔ خرد شده
3. شد پرکنده و در دامن افلاک نشست
...
1. با نوازشهای لحن مرغکی بیدار دل
2. بامدادان دور شد از چشم من جادوی خواب
3. چون گشودم چشم، دیدم از میان ابرها
...
1. آمد به سوی شهر از آن دور دورها
2. آشفته حال باد سحرخیز فرودین
3. گفتی کسی به عمد بر آشفت خاکدان
...
1. در هوای گرفتهٔ پاییز
2. وقت بدرود شب، طلوع سحر
3. پیلهاش را شکافت پروانه
...
1. چون پرندهای که سحر
2. با تکانده حوصلهاش
3. میپرد ز لانهٔ خویش
...
1. سیاهی از درون کاهدود پشت دریاها
2. بر آمد، با نگاهی حیله گر، با اشکی آویزان
3. به دنبالش سیاهیهای دیگر آمدهاند از راه
...
1. در میکدهام، چون من بسی اینجا هست
2. می حاضر و من نبردهام سویش دست
3. باید امشب ببوسم این ساقی را
...
1. چون میهمانان به سفرهٔ پر ناز و نعمتی
2. خواندی مرا به بستر وصل خودی پری
3. هر جا دلم بخواهد من دست میبرم
...
1. ۱
2. با نگهی گمشده در کهنه خاطرات
3. پهلوی دیوار ترک خوردهای سپید
...
1. ۱
2. حیف از تو ای مهتاب شهریور، که ناچار
3. باید بر این ویرانه محزون بتابی
...
1. نخستین
2. روزنهای از امید، گرم و گرامی
3. روشنی افکنده باز بر دل سردم
...