مادربزرگ از حسین پناهی اشعار پراکنده 1
1. مادربزرگ
2. گم کرده ام در هیاهوی شهر
3. آن نظر بند سبز را
...
1. مادربزرگ
2. گم کرده ام در هیاهوی شهر
3. آن نظر بند سبز را
...
1. به ساعت نگاه می کنم:
2. حدود سه نصف شب است
3. چشم می بندم تا مباد که چشمانت را از یاد برده باشم
...
1. در انتهای هر سفر
2. در آیینه
3. دار و ندار خویش را مرور می کنم
...
1. شرم میکنم
2. با ترازوی کودک گرسنه
3. کنار خیابان سیری ام را وزن کنم!
...
1. در انتهای هر سفر
2. در آینه
3. دار و ندار خویش را مرور می کنم
...
1. سلام ! ای ماه کج تاب !
2. تابان،
3. بر ویرانه های سفید و سیاه زندگی ام !
...
1. و من چقدر دلم می خواهد
2. همه داستانهای پروانه ها را بدانند که
3. بی نهایت بار
...
1. شب در چشمان من است،
2. به سیاهی چشمهایم نگاه کن!
3. روز در چشمان من است،
...
1. چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
2. نه به دستی ظرفی را چرك می كنند
3. نه به حرفی دلی را آلوده
...
1. آن روزها من به سلیقه کسی که دوستم داشت
2. و دوستش داشتم
3. سر تا پایِ زندگیم را آبی کرده بودم
...
1. ميزي براي كار
2. كاري براي تخت
3. تختي براي خواب
...
1. پزشکان اصطلاحاتی دارند
2. که ما نمی فهمیم
3. ما دردهای داریم که آنها نمی فهمند
...