1 تو سرنوشت منی ، از تو من کجا بگریزم ؟
2 کجا رها شوم از این طلسم ؟ تا بگریزم
3 اسیر جاذبه ی بی امان ات آن پر کاهم
4 که ناتوانمت از طیف کهربا ، بگریزم
1 و كلمه بود و جهان در مسير تكوين بود
2 و دوست داشتن آن كلمه نخستين بود
3 خدا،امانت خود را به آدمي بخشيد
4 كه بار عشق،براي فرشته سنگين بود
1 از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
2 نه طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم
3 آوار ِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزم ؟
4 هنگامه ی حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم ؟
1 خالی ام چون باغ بودا ، خالی از نیلوفرانش
2 خالی ام چون آسمان ِ شب زده بی اخترانش
3 خلق ،بی جان ،شهر گورستان و ما در غار پنهان
4 یاس و تنهایی و من ، مانند لوط و دخترانش
1 زن جوان غزلي با رديف “آمد” بود
2 كه بر صحيفهی تقدير من مسوّد بود
3 زني كه مثل غزلهاي عاشقانهی من
4 به حسن مطلع و حسن طلب زبانزد بود
1 نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
2 تا خون بدل به باده شود در رگان من
3 گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است
4 کاین شهر از تو می شنود داستان من
1 منگر چنين به چشمم، ای چشم آهوانه
2 ترســــم قـــرار و صبـــرم برخيزد از ميانه
3 ترسم به نام بوسه غارت كنم لبت را
4 با عذر بی قراری – ايــــن بهترين بهانه-
1 مژگان به هم بزن كه بپاشی جهان من
2 كوبی زمین من به سر آسمان من
3 درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
4 یك درد ماندگار! بلایت به جان من
1 با آن دهان که رازی ست،نه بسته ، نه گشاده
2 حرفی نگفته داری؟ یا بوسه ای نداده؟
3 حرفی که می توان داشت ، اما نمی توان گفت
4 چون حرف کودکانی تازه زبان گشاده
1 حكمم از زمین رها شدن نبود
2 سرنوشت من خدا شدن نبود
3 از هزار چوب خیزران یكی
4 در قواره ی عصا شدن نبود