تو سرنوشت منی از حسین منزوی اشعار پراکنده 1
1. تو سرنوشت منی ، از تو من کجا بگریزم ؟
2. کجا رها شوم از این طلسم ؟ تا بگریزم
3. اسیر جاذبه ی بی امان ات آن پر کاهم
1. تو سرنوشت منی ، از تو من کجا بگریزم ؟
2. کجا رها شوم از این طلسم ؟ تا بگریزم
3. اسیر جاذبه ی بی امان ات آن پر کاهم
1. و كلمه بود و جهان در مسير تكوين بود
2. و دوست داشتن آن كلمه نخستين بود
3. خدا،امانت خود را به آدمي بخشيد
1. از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
2. نه طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم
3. آوار ِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزم ؟
1. خالی ام چون باغ بودا ، خالی از نیلوفرانش
2. خالی ام چون آسمان ِ شب زده بی اخترانش
3. خلق ،بی جان ،شهر گورستان و ما در غار پنهان
1. زن جوان غزلي با رديف “آمد” بود
2. كه بر صحيفهی تقدير من مسوّد بود
3. زني كه مثل غزلهاي عاشقانهی من
1. نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
2. تا خون بدل به باده شود در رگان من
3. گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است
1. منگر چنين به چشمم، ای چشم آهوانه
2. ترســــم قـــرار و صبـــرم برخيزد از ميانه
3. ترسم به نام بوسه غارت كنم لبت را
1. مژگان به هم بزن كه بپاشی جهان من
2. كوبی زمین من به سر آسمان من
3. درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
1. با آن دهان که رازی ست،نه بسته ، نه گشاده
2. حرفی نگفته داری؟ یا بوسه ای نداده؟
3. حرفی که می توان داشت ، اما نمی توان گفت
1. حكمم از زمین رها شدن نبود
2. سرنوشت من خدا شدن نبود
3. از هزار چوب خیزران یكی
1. گزیدم از میان مرگ ها این گونه مردن را
2. تورا چون جان فشردن در بر آن گه جان سپردن را
3. خوشا از عشق مردن ای که طعم تو
1. نام من عشق است آیا میشناسیدم؟
2. زخمیام زخمی سراپا میشناسیدم؟
3. با شما طیکردهام راه درازی را