برج ویرانم غبار از حسین منزوی اشعار پراکنده 99
1. برج ویرانم غبار خویش افشان کرده ام
2. تا به پرواز ایم از خود جسم را جان کرده ام
3. غنچه ی سربسته ی رازم بهارم در پی است
1. برج ویرانم غبار خویش افشان کرده ام
2. تا به پرواز ایم از خود جسم را جان کرده ام
3. غنچه ی سربسته ی رازم بهارم در پی است
1. شهر منهای وقتی که هستی، حاصلش برزخ خشک و خالی
2. جمع آئینه ها ضربدر تو، بی عدد صفر بعد از زلالی
3. می شود گل در اثنای گلزار، می شود کبک در عین رفتار
1. گور شد گهواره آری بنگرید اینک زمین را
2. این دهان وا کرده ، غرّان اژدهای سهمگین را
3. قریه خواب و کوه بیدار است و هنگام شبیخون
1. گل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایم
2. چراغ از خندهات گیرم که راه صبح بگشایم
3. چه تلفیقیست با چشم تو ـ این هر دم اشارتگرـ
حسین منزوی یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 14 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای حسین منزوی معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
متأسفانه اطلاعات دقیقی از زندگی حسین منزوی در دست نیست، اما آثار بر جای مانده از او نشان از تسلطش بر زبان و ادب فارسی دارد.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار حسین منزوی را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.