سرو من آمد به باغ ای سرو، سربازی مکن از ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

سرو من آمد به باغ ای سرو، سربازی مکن

1
سرو من آمد به باغ ای سرو، سربازی مکن
پیش سرو قامتش دیگر سرافرازی مکن
2
نیست دل در سینه ای جان چند کاوی سینه را
آتشت مُرد است، با خاکسترش بازی مکن
3
در گلویم شوگره ای گریه تا دم درکشم
تا توانی پرده پوشی گیر و غمازی مکن
4
ای که می سوزی مرا با ناله زارم بساز
با تو می سازیم ما با ما تو ناسازی مکن
5
رستگاری در خموشی باشد ای مرغ چمن
نکته ای گفتم بفهم و نکته پردازی مکن
عکس نوشته
سرو من آمد به باغ ای سرو، سربازی مکن از ابوالحسن فراهانی