خانه
شاعران
فال
درباره ما
سنایی غزنوی
سنایی غزنوی
آثار شاعر
بستن تبلیغات
طریق التحقیق سنایی غزنوی
1.
ابتدای سخن به نام خداست
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بی مثل وشبه وبی همتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
پادشاهیش را نهایت نیست
نه در آید به ذات او تغییر
نه قلم وصف او کند تحریر
مشاهده کامل شعر
2.
حی و قیوم و قادر و قاهر
حی و قیوم و قادر و قاهر
اول اول آخر آخر
نطق، ابکم بمانده در صفتش
وهم، عاجز شده زمعرفتش
نبرد عقل در صفاتش راه
نبود وهم را به ذاتش راه
کی رسد وهم در جهان قدم
که بلند است آستان قدم
مشاهده کامل شعر
3.
وترو قدوس و واحد است و صمد
وترو قدوس و واحد است و صمد
وصف او لم یلد ولم یولد
بود او اول و بدایت نه
هستیش آخر و نهایت نه
به قدیم است اولش
معروف
به دوام است آخرش موصوف
مشاهده کامل شعر
4.
به یقین واجب الوجود یکیست
به یقین واجب الوجود یکیست
هر چه در وهم و خاطر آید نیست
مالک الملک و پادشاه به حق
منشیء نفس و فاعل مطلق
هر چه درکل کون کهنه و نوست
هست مفعول و فاعل همه اوست
بی قلم صورت بدیع نگاشت
بی ستون خیمه رفیع افراشت
مشاهده کامل شعر
5.
راه جستن زتو هدایت از او
راه جستن زتو هدایت از او
جهد کردن زتو عنایت از او
هرچه بینی زخاک تا گردون
نیست چیزی زعلم او بیرون
زآنچه بیرون زسقف گردوناست
جمله معلوم اوستکو چون است
هست علمش محیط برهمه چیز
حکم او نافذ است در همه چیز
مشاهده کامل شعر
6.
ای صفات مقدس تو صمد
ای صفات مقدس تو صمد
وی منزه زشبه و جفت و ولد
ای برآرندهٔ مه و خورشید
نقشبند جهان بیم و امید
ای به تو زنده جان و جسم به جان
جسم و جان را زلطفتوستروان
قبلهٔ روح آستانهٔ توست
دل مجروح ما خزانهٔ توست
مشاهده کامل شعر
7.
ما ضعیفان که در مجاهدهایم
ما ضعیفان که در مجاهدهایم
طالب لذت مشاهدهایم
به غلامیت جمله منسوبیم
رد مکن گرچه زشت و معیوبیم
همه فانی شویم و تو باقی
همه مست توایم و تو ساقی
بندگانیم ما، خدای تویی
رهنماییم و رهنمای تویی
مشاهده کامل شعر
8.
سید کائنات شمع رسل
سید کائنات شمع رسل
مفخر و پیشوای جمع رسل
شاهد حضرت ربوبیت
خازن گنج سر هویت
ساکن خانقاه «اوادنی»
سالک شاهراه «ارسلنا»
عنصرش محض زبدهٔ فطرت
مدحتش نقش تختهٔ فکرت
مشاهده کامل شعر
9.
بلبل گلستان «ما اوحی»
بلبل گلستان «ما اوحی»
شمسهٔ چرخ «الذی اسری»
دل او خازن خزانهٔ
عشق
سر او مرغ آشیانهٔ
عشق
صیت شرعش همه جهان بگرفت
هم زمین و هم آسمان بگرفت
انبیاء و رسل طفیل وی اند
اوست سرخیل و جمله خیل وی اند
مشاهده کامل شعر
10.
تو چه دانی چه در معنی سفت
تو چه دانی چه در معنی سفت
اندر آن دم که «لی مع الله» گفت
زآنکه بودست روز و شب مطلق
ظاهرش با تو باطنش با حق
هر که فرمان او به جا بگذاشت
کله از سر، سرش زتن برداشت
چاربارش که شهسوارانند
از شرف بهترین یارانند
مشاهده کامل شعر
بعدی
سنایی غزنوی
سنایی غزنوی
آثار شاعر