خانه
شاعران
فال
درباره ما
عطار نیشابوری
عطار نیشابوری
آثار شاعر
بستن تبلیغات
اشترنامه عطار نیشابوری
1.
ابتدا برنام حی لایزال
ابتدا برنام حی لایزال
صانع اشیاء و ابداع جلال
آن خردبخشی که آدم ذات اوست
جمله اشیا مصحف آیات اوست
خاک را بر روی آب او گسترید
عقل و جان و دین و دل زو شد پدید
کره چرخ فلک گردان بکرد
ماه و خورشید اندرو تابان بکرد
مشاهده کامل شعر
2.
مهترین هر دو عالم مصطفاست
مهترین هر دو عالم مصطفاست
انبیاء و اولیا را رهنماست
خواجه ثقلین و سلطان جهان
ذرّهٔ از نور او کون و مکان
بهترین ومهترین جزو و کل
مهدی اسلام و هادی سبل
سایه حق رحمة للعالمین
نور شرعش در مکان و در مکین
مشاهده کامل شعر
3.
ذات چه بودجزو و کل با یکدگر
ذات چه بودجزو و کل با یکدگر
جملگی یک گشته در زیر و زبر
روح چه بود پرتوی ازنور ذات
مانده سر گردان دریای صفات
عین چه بود در تجلّی گم شدن
قطرهٔ نامانده و قلزم شدن
عشق چه بود ذات اشیا یافتن
در نهان سر هویدا یافتن
مشاهده کامل شعر
4.
یک زمان ای روح روحانی قدس
یک زمان ای روح روحانی قدس
پای بیرون نه ازین دیر سدس
خیمه دل ماورای دیر زن
بود با نابود کلّ سیر زن
این بت و رهبان طبعی خوار کن
بعد از آن تو ترک پنج و چار کن
بشکن این بتهای نقش آزری
چند باشی در مقام کافری
مشاهده کامل شعر
5.
پرده بازی بود استادی بزرگ
پرده بازی بود استادی بزرگ
چابکی دانا ولی از اصل ترک
مثل خود در فن نقّاشی نداشت
هر کجا میرفت آنجا کار داشت
صورت الوان عجایب ساختی
دایماً با خویش بازی باختی
هر صور کان ساختی در روزگار
خرد کردی دیگر آوردی بکار
مشاهده کامل شعر
6.
ای نموده جسم و جان از کاینات
ای نموده جسم و جان از کاینات
هست در تاریکیت آب حیات
ای همه اسرار جانان کرده فاش
بیش ازین در صورت حسّی مباش
آنچه بخشیدم ترا آن قسم کن
هم نموداری بکن فاش این سخن
آنچه هرگز آدمی نشنیده است
نه کسی دانسته و نه دیده است
مشاهده کامل شعر
7.
جزو و کل با یکدگر جمع آمدند
جزو و کل با یکدگر جمع آمدند
پای تا سر دیدهٔ شمع آمدند
از یقین نور تجلّی چون بتافت
خاک مرده روح روحانی بیافت
شد نفخت فیه من روحی، نثار
سرّ جانان گشت بر خاک آشکار
چل صباح آن جهانی بر گذشت
تا وجود آدم از گل زنده گشت
مشاهده کامل شعر
8.
چون جدا شد آدم خاکی ز جفت
چون جدا شد آدم خاکی ز جفت
یک زمان از درد تنهائی نخفت
روز و شب در ناله و در گریه بود
او چو سرگردان میان پرده بود
در سر اندیب اوفتاده بیقرار
روز و شب گریان شده از
عشق
یار
زاب چشم او بسی دارو برست
ز آب چشم خود جهانی را بشست
مشاهده کامل شعر
9.
گوش کن ای هوشمند راز بین
گوش کن ای هوشمند راز بین
در حقیقت خویشتن را باز بین
گفتهٔ بیهوده را چندین مخوان
مرکب بیهودگی چندین مران
چشم دل را بر یقینت باز کن
مجلسی دیگر ز نو آغاز کن
پیر و درد دل عطّار شو
از هزاران گنج بر خوردار شو
مشاهده کامل شعر
10.
یک دمی ای ساربان عاشقان
یک دمی ای ساربان عاشقان
در چرا آور زمانی اشتران
اندرین صحرای بی پایان درآی
تا درین ره بشنوی بانگ درای
تا در آنجا جمع گردد قافله
سوی حج رانیم ما بی مشغله
کعبهٔ مقصود را حاصل کنیم
در تجلّی خویش را واصل کنیم
مشاهده کامل شعر
بعدی
عطار نیشابوری
عطار نیشابوری
آثار شاعر