خانه
شاعران
فال
درباره ما
عطار نیشابوری
عطار نیشابوری
آثار شاعر
بستن تبلیغات
هیلاج نامه عطار نیشابوری
1.
بنام کردگار فرد بی چون
بنام کردگار فرد بی چون
که ما را از عدم آورد بیرون
خداوندی که جان بخشید و ادراک
نهاد اسرار خود را در کف خاک
علیمی کاینهمه اسرار و انوار
ز
عشق
خویش آورد او پدیدار
ز ذات خویش چار ارکان نمود او
زمین ساکن فلک گردان نمودار
مشاهده کامل شعر
2.
ز بعد خالق کون و مکان را
ز بعد خالق کون و مکان را
ثنا بر خاتم پیغمبران را
حقیقت صدر بود از آفرینش
که او آمد حقیقت نور بینش
محمد آنکه نور شرع بنمود
در اینجا عین اصل و فرع بنمود
ز ایزد جزء و کل را پیشوا اوست
حقیقت نور چشم انبیا اوست
مشاهده کامل شعر
3.
شبی جبریل پاک آمد سوی خاک
شبی جبریل پاک آمد سوی خاک
بنزد مصطفی سلطان لولاک
که ای مهتر ازین زندان برون آی
در امشب انبیا را رهنمون آی
ستاده انبیا و مرسلیناند
به هر جانب جهانی حور عیناند
ز ماهی تابمه جوش و خروش است
همه کروبیان حلقه بگوش است
مشاهده کامل شعر
4.
امیر دین و دنیا مرتضی دان
امیر دین و دنیا مرتضی دان
ورا بر حق ز بعد مصطفی دان
لدنی بودش آن پاکیزه گوهر
بکل علم محمد بود اودر
که در مردی سر و جان را ببخشید
که اندر کل عالم جمله حق دید
چو او دیگر نباشد در جهان مرد
که کرده است آنچه او با قلعهٔ کرد
مشاهده کامل شعر
5.
چه گویم مدح میر دین حسن را
چه گویم مدح میر دین حسن را
دگربار آن حسین پاک تن را
دو نور جوهر زهرا و حیدر
بروز رزم هر یک صد غضنفر
دو شمع از پرتو خورشید اسرار
جهان ازنور ایشان شد پدیدار
یکی در خاک و خون آغشته گشته
یکی در زهر جانش کشته گشته
مشاهده کامل شعر
6.
دلا اکنون شدی از خواب بیدار
دلا اکنون شدی از خواب بیدار
رهائی یافتی از خواب بیدار
ز غفلت آمدی بیرون حقیقت
بسی خوردی در اینجا چون حقیقت
بغفلت روزگاری بسپریدی
درین گام بلا کامی ندیدی
ندیدی هیچ کامی سوی دنیا
بماندی غافل اندر کوی دنیا
مشاهده کامل شعر
7.
کمال عشق داند یافت عاشق
کمال
عشق
داند یافت عاشق
اگر باشد فنای
عشق
لایق
خرد بیند دوی اینجایگه باز
حقیقت
عشق
بیند از یکی راز
خرد صورت همی بیند دمادم
ولیکن
عشق
داند سر آدم
حقیقت
عشق
رمز کاینات است
که
عشق
اینجایگه دیدار ذاتست
مشاهده کامل شعر
8.
بدو گفتم که ای جان چیست نامت؟
بدو گفتم که ای جان چیست نامت؟
که حق داده است اینجا گاه نامت
چه نامی بازگو تا بشنوم باز
چه میگوئی بگویم ای سرافراز؟
جوابم داد من منصور حلاج
مرانام است در آفاق هیلاج
بدو گفتم که ای معنی خدائی
بدانستم که از عین خدائی
مشاهده کامل شعر
9.
بدو منصور گفت ای ذات بیچون
بدو منصور گفت ای ذات بیچون
اناالحق میزند از ذات بیچون
اناالحق میزند درخون او باز
وگرنه خون کجا این دم زند باز
اناالحق چون نیارد زو تو دریاب
بگویم نکتهٔ دیگر تو دریاب
اناالحق خون کجا آورد ای دوست
اناالحق گفتن اندر دم دم اوست
مشاهده کامل شعر
10.
فناگرداند زین ره شیخ جان بین
فناگرداند زین ره شیخ جان بین
درون جان و دل عین عیان بین
کنون چون دست شد با دست دلدار
چه خواهد نیز یابم در نمودار
چو ما را دستگیری کرد جانان
از آن دستی در اینجا برد جانان
کنون چون دستگیری کرد آن شاه
بنزدیک خودم دادست او راه
مشاهده کامل شعر
بعدی
عطار نیشابوری
عطار نیشابوری
آثار شاعر