1 دل شمع تو شد به یک نفس مرده شود ور زنده شود جان به لب آورده شود
2 اشکی که ز سوز میفشانم چون شمع باز از دم سرد بر رخ افسرده شود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بر سر منبر امامی رفته بود گرم گشته این سخن میگفته بود
2 کو خداوندیست بی چون و چرا هرگزش بر دامن آن کبریا
1 بهندستان یکی را کودکی بود که عقلش بیش و عمرش اندکی بود
2 زهر علمی بسی تحصیل بودش ازان بر هر کسی تفضیل بودش
1 گشت محمود و ایاز دلنواز هردو در میدان غزنین گوی باز
2 هر دو با هم گوی تنها باختند گوی همچون عشق زیبا باختند
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به