گرنه شرابم چرا ساقی خون از بیدل دهلوی غزل 2114

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

گرنه شرابم چرا ساقی خون خودم

1 گرنه شرابم چرا ساقی خون خودم زلف نی‌ام از چه رو دام جنون خودم

2 شعلهٔ یاقوت من در غم پرواز سوخت رنگی اگر بشکنم بال شگون خودم

3 با نگه آشنا انجمن الفتم از دل وحشت غبار دشت جنون خودم

4 سعی نمود بهار سیر خزان بود و بس ذوق شکستن چو رنگ ریخت برون خودم

5 عشرتم ازباغ دهرطرف به رنگی نبست همچو گل از بی‌کسی دست به خون خودم

6 هستی موهوم نیست غیر طلسم فریب تا نفس آیینه است محو فسون خودم

7 کیست برد از کفم دامن افتادگی سایه‌ام و عاشق بخت نگون خودم

8 قطرهٔ این بحر را ظاهر و باطن یکی است هم ز برون دیدنی‌ست آنچه درون خودم

9 بیدل ازبن طبع سست وحشی اندیشه را رام سخن‌ کرده‌ام صید فنون خودم

عکس نوشته
کامنت
comment