1 که خواستم از تو زابلهی من گفتی که رهیم نیست اینجا
2 ته تو نه رهی تو نه کاهت ای عشوه فروش باده پیما
3 انبار و رهی چه حاجت ای خر از مطبخ خاص خود بفرما
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 منم آنکس که عقل را جانم منم آنکس که روح را مانم
2 دعوی فضل را چو معنایم معنی عقل را چو برهانم
1 الحذارای غافلان زین وحشت آباد الحذار الفرارای عاقلان زین دیو مردم الفرار
2 ا ی عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول زین هواهای عفن وین آبهای ناگوار
1 ایکه انعام تو سرمایه هر محرومست ویکه انصاف تو یاری ده هر مظلومست
2 رکن دین خواجه آفاق که صدبار فلک گفت دربان تو تا حشر مرا مخدومست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به