-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم بدین بهانه گذر بر دیار یار کنم
2 ولی چه سود که نگذاردم مدار سپهر که بر مراد دل خویش هیچ کار کنم
3 صبا رساند غباری ز موکبش آن به که کحل دیده اقبال ازان غبار کنم
4 به راه شوق وی از چشم خون فشان هر دم چو سرخ مو شتران قطره ها قطار کنم
5 نیارم آنکه نگارم به نامه شرح غمش بس اینکه چهره به خون جگر نگار کنم
6 گر از خراش دل خود برون دهم حرفی هزار سینه آسوده را فگار کنم
7 چنین که برد دلم موی آن میان شاید که از میان همه دلبران کنار کنم
8 مرا چو بخت مساعد نشد که سر بنهم بر آستانه جانان و جان نثار کنم
9 عموم لطف ویم عذرخواه بس جامی به پیک و نامه چه تمهید و اعتذار کنم