-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غبار ره شو و سرکوب صد حشم برخیز شه قلمرو فقری به این علم برخیز
2 به فیض عام ز امید قطع نتوان کرد زبخت خفته میندیش و صبحدم برخیز
3 غبار دل به زمین نقش خواهدت بستن کنون که بار سر و دوش توست کم برخیز
4 فرونشستهتر از جسم مرده است جهان دو روز گو به جنون جوشی ورم برخیز
5 ز اغنیا به تواضع مباش غرهٔ امن چو اعتماد ز دیوارهای خم برخیز
6 حریف معنی تحقیق بودن آسان نیست به سرنگونی جاوید چون قلم برخیز
7 شریک غفلت و آگاهی رفیقان باش به خواب چون مژهها با هم و به هم برخیز
8 غبار هرزهدو دشت آفتی چه بلاست تو راکه گفت ز خاک ره عدم برخیز؟
9 درای قافلهٔ صبح میدهد آواز که ای ستمزده رفتیم ما، تو هم برخیز
10 چو شمع سیرگریبان عصای همت تست به خود فرو رو و از فرق تا قدم برخیز
11 در این ستمکده نومید خفتهای بیدل به آرزوی دلت میدهم قسم برخیز