1 عندلیبی که به دل هست ز غیرت خارش نفس صبح قیامت دمد از منقارش
2 از بهار چمن افروز چه گل خواهد چید؟ می پرستی که نباشد به گرو دستارش
3 دست از پرورش شاخ امل کوته دار کاین نهالی است که باشد گره دل بارش
4 گلشنی را که بود دیده گلچین در پی مژه بر هم نزند خار سر دیوارش
5 حاصل نعمت دنیا همه زرق است و فریب این درختی است که پوچ است سراسر بارش
6 کیست امروز درین باغ بغیر از صائب ؟ عندلیبی که چکد خون دل از منقارش